«چند پارتی از جین»
«چند پارتی از جین»
«ازدواج اجباری....»
«در خواستی»
پارت: 3
که یهو بابام گفت...
بابا میا: خب پسرم تو تو اتاق میا بخواب.. و باهم دیگه صحبت کنید تا همدیگه رو بهتر بشناسید
میا ویو: میخاستم دهنمو باز کنم و بگم که من نمیخام با جین بخوابم... اما جین جلوی دهنم رو گرفت و نزاشت حرفمو بزنم... که خودش گفت
جین: چشم عمو...
خب میا بیا بریم بخابیم...
میا: باشه ای گفتم و رفتیم طبقه ی بالا توی اتاقم. که جین در رو پشت سر قفل کرد..
میا: چرا در روقفل میکنی ها...
جین: الان چی میخاستی به بابات بگی...؟
میا: میخاستم بگم کع من نمیخام با تو بخابم... چون عادت ندارم با کسی تختمو شریک بشم...
جین: از این به بعد باید عادت کنی. ـ.
میا: هااا
جین: همین که شنیدی..
میا: خب در رو باز کن دیگه...
جین: چیکار با در داری..
میا: عامم... ه.. هیچی... هم.. همینجوری.
جین: میترسی..؟
میا: چرا باید بترسم.؟
جین: عام هیچی ولش خب بیا بخابیم
میا: بخابیم؟
جین: پس چیکار کنیم...
میا: خب من برای خودم روی زمین لحاف پهن میکنم و تو هم روی تخت بخاب
جین ویو: رفتم سمت میا و پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم که گفت..
میا: میخای ب.. ب.. باهام... چ... چیکار... ک.. کن.. کنی ها...(لکنت)
جین: سرمو نزدیک گردن میا کردم... اصلا دست خودم نبود فقط میخاستم بو کنمش خیلی بوی خوبی میداد... و بوی تنشو وارد ریه هام کردم
میا ویو: جین نزدیک گردنم شد.... نفسای داغش به گردنم میخورد... و مور مورم میشد... که یهو....
حمایت کنید...
شرط:
10 لایک
10 کامنت
این پارت رو کم نوشتم و برای همین شرط هم کم گذاشتم
حمایت کنید عزیزانم
حتما نظرتون رو درباره ی فیک بگید🙃🤍
«ازدواج اجباری....»
«در خواستی»
پارت: 3
که یهو بابام گفت...
بابا میا: خب پسرم تو تو اتاق میا بخواب.. و باهم دیگه صحبت کنید تا همدیگه رو بهتر بشناسید
میا ویو: میخاستم دهنمو باز کنم و بگم که من نمیخام با جین بخوابم... اما جین جلوی دهنم رو گرفت و نزاشت حرفمو بزنم... که خودش گفت
جین: چشم عمو...
خب میا بیا بریم بخابیم...
میا: باشه ای گفتم و رفتیم طبقه ی بالا توی اتاقم. که جین در رو پشت سر قفل کرد..
میا: چرا در روقفل میکنی ها...
جین: الان چی میخاستی به بابات بگی...؟
میا: میخاستم بگم کع من نمیخام با تو بخابم... چون عادت ندارم با کسی تختمو شریک بشم...
جین: از این به بعد باید عادت کنی. ـ.
میا: هااا
جین: همین که شنیدی..
میا: خب در رو باز کن دیگه...
جین: چیکار با در داری..
میا: عامم... ه.. هیچی... هم.. همینجوری.
جین: میترسی..؟
میا: چرا باید بترسم.؟
جین: عام هیچی ولش خب بیا بخابیم
میا: بخابیم؟
جین: پس چیکار کنیم...
میا: خب من برای خودم روی زمین لحاف پهن میکنم و تو هم روی تخت بخاب
جین ویو: رفتم سمت میا و پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم که گفت..
میا: میخای ب.. ب.. باهام... چ... چیکار... ک.. کن.. کنی ها...(لکنت)
جین: سرمو نزدیک گردن میا کردم... اصلا دست خودم نبود فقط میخاستم بو کنمش خیلی بوی خوبی میداد... و بوی تنشو وارد ریه هام کردم
میا ویو: جین نزدیک گردنم شد.... نفسای داغش به گردنم میخورد... و مور مورم میشد... که یهو....
حمایت کنید...
شرط:
10 لایک
10 کامنت
این پارت رو کم نوشتم و برای همین شرط هم کم گذاشتم
حمایت کنید عزیزانم
حتما نظرتون رو درباره ی فیک بگید🙃🤍
۱۱.۹k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.