عشق دست نیافتنی p2
عشق دست نیافتنی p2
ا.ت:من میرم خونه و برگردم لباسامو بیارم
تهیونگ:باشه تا دم خونتون میام
ا.ت:اوم ،باشه
چترشو اروم باز کرد و گرفتم بالای سرمون و در بین راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد .
خیلی سردم بود و داشتم میلرزیدم از سرما چون هیچی جز کت تنم نبود و فک کنم تهیونگ متوجه شده بود و دستشو گذاشت دور کمرم و منو چسبونو به خودش
ا.ت:عا...چیزه
تهیونگ:میدونم سردته داری مثل بید می لرزی
ا.ت:اوم خونمون اینجاس رسیدیم
تهیونگ:خب من همینجا منتظر میمونم برو و بیا
ا.ت:میگم که....هیچی ولش کن وایسا الان میام
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل خونه که بابام از روی مبل پاشد و اومد یه سیلی محکم زد تو گوشم که افتادم
پ،ا.ت:کجا بودی تا الان دختره هرزه
ا.ت:به تو مربوطه ها مربوطه ،هع من از اینجا میرم و یه لحظه پیش تو واینمیسم
م،ا.ت:دخترم کجا میره این وقت نصف شب
ا.ت:فک کنم انقدر بزرگ شدم که بتونم تصمیم بگیرم برا خودم
سریع رفتم توی اتاقم و هرچی لباس داشتم ریختم تو ساک لباسیم و هرچی لوازم ارایشی و ... داشتم جمع کردم چون میخاستم چند روز دیگه برگردم کره و تا اون موقع به خونه نیام
چمدونم رو بستم و از اتاق اومدم بیرون و به سمت در رفتم که برم بیرون که پدرم نعره کشید
پ،ا.ت:کدوم گوری میری
ا.ت:برمیگردم کره
م،ا.ت:چی؟
ا.ت:همینی که شنیدید
سریع از خونه زدم بیرون با گریه و دست تهیونگ و گرفتم و سریع رفتیم
تهیونگ ویو:
چند دقیقه ای شده بود ا.ت رفته بود داخل و هنوز بیرون نیومده بود و نگرانش شدم که خودش اومد بیرون و داشت گریه میکرد
دستمو گرفت،تا دستمو گرفتم قلبم یه جوری شد انگار بهم ارامش خاصی داد
دستمو گرفت و سریع دویدیم نمیدونم چی شده بود نگهش داشتم
تهیونگ:هی خوبی ؟چیزی شده ؟صو...صورتت چی شده
ا.ت:ها؟چیزی نیست
سریع موهاشو کشید رو صورتش که نبینم ولی متوجه شدم کار پدرش بود پس موهاشو با دستام زدم کنار
ا.ت ویو:
فک کنم صورتمو دیده بود و به خاطر همین تا پرسید موهامو کشیدم رو صورتم که نبینه که با انگشت های کشیدش موهامو زد کنار
تهیونگ:کی همین کاری باهات کرده(با داد)
ا.ت:ها؟چرا داری سرم داد میکشی ها ،من همینجور تو آزار و اذیت بزرگ شدم تو هم داری سرم داد می زنی(با گریه)
تهیونگ:ببخشید گریه نکن ،حالا توضیح بده چی شده
ا.ت:با پدرم بحثم شد
تهیونگ:به خاطر چی
تا این سوالو پرسید چیزی نگفتم و مکث کرده بودم که انگار دنیا دور سرم چرخید و افتادم ،صدای تهیونگ توی سرم اکو میشد
تهیونگ:هی ،هی تو خوبی ،چیزی شده.....
ا.ت:من میرم خونه و برگردم لباسامو بیارم
تهیونگ:باشه تا دم خونتون میام
ا.ت:اوم ،باشه
چترشو اروم باز کرد و گرفتم بالای سرمون و در بین راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد .
خیلی سردم بود و داشتم میلرزیدم از سرما چون هیچی جز کت تنم نبود و فک کنم تهیونگ متوجه شده بود و دستشو گذاشت دور کمرم و منو چسبونو به خودش
ا.ت:عا...چیزه
تهیونگ:میدونم سردته داری مثل بید می لرزی
ا.ت:اوم خونمون اینجاس رسیدیم
تهیونگ:خب من همینجا منتظر میمونم برو و بیا
ا.ت:میگم که....هیچی ولش کن وایسا الان میام
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل خونه که بابام از روی مبل پاشد و اومد یه سیلی محکم زد تو گوشم که افتادم
پ،ا.ت:کجا بودی تا الان دختره هرزه
ا.ت:به تو مربوطه ها مربوطه ،هع من از اینجا میرم و یه لحظه پیش تو واینمیسم
م،ا.ت:دخترم کجا میره این وقت نصف شب
ا.ت:فک کنم انقدر بزرگ شدم که بتونم تصمیم بگیرم برا خودم
سریع رفتم توی اتاقم و هرچی لباس داشتم ریختم تو ساک لباسیم و هرچی لوازم ارایشی و ... داشتم جمع کردم چون میخاستم چند روز دیگه برگردم کره و تا اون موقع به خونه نیام
چمدونم رو بستم و از اتاق اومدم بیرون و به سمت در رفتم که برم بیرون که پدرم نعره کشید
پ،ا.ت:کدوم گوری میری
ا.ت:برمیگردم کره
م،ا.ت:چی؟
ا.ت:همینی که شنیدید
سریع از خونه زدم بیرون با گریه و دست تهیونگ و گرفتم و سریع رفتیم
تهیونگ ویو:
چند دقیقه ای شده بود ا.ت رفته بود داخل و هنوز بیرون نیومده بود و نگرانش شدم که خودش اومد بیرون و داشت گریه میکرد
دستمو گرفت،تا دستمو گرفتم قلبم یه جوری شد انگار بهم ارامش خاصی داد
دستمو گرفت و سریع دویدیم نمیدونم چی شده بود نگهش داشتم
تهیونگ:هی خوبی ؟چیزی شده ؟صو...صورتت چی شده
ا.ت:ها؟چیزی نیست
سریع موهاشو کشید رو صورتش که نبینم ولی متوجه شدم کار پدرش بود پس موهاشو با دستام زدم کنار
ا.ت ویو:
فک کنم صورتمو دیده بود و به خاطر همین تا پرسید موهامو کشیدم رو صورتم که نبینه که با انگشت های کشیدش موهامو زد کنار
تهیونگ:کی همین کاری باهات کرده(با داد)
ا.ت:ها؟چرا داری سرم داد میکشی ها ،من همینجور تو آزار و اذیت بزرگ شدم تو هم داری سرم داد می زنی(با گریه)
تهیونگ:ببخشید گریه نکن ،حالا توضیح بده چی شده
ا.ت:با پدرم بحثم شد
تهیونگ:به خاطر چی
تا این سوالو پرسید چیزی نگفتم و مکث کرده بودم که انگار دنیا دور سرم چرخید و افتادم ،صدای تهیونگ توی سرم اکو میشد
تهیونگ:هی ،هی تو خوبی ،چیزی شده.....
۴۷.۴k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.