فیک (عشق اینه) پارت بیست و هشتم
(از دید ا/ت)
کنار ته بودم که دیدم خواهر تهیونگ لیوان نوشیدنیشو عمدا با دستش انداخت پایین و شکست.اون دور و ور کثیف شد.بلند شدم که تهیونگ گفت:چیکار میکنی؟بشین.
گفتم:بزار خودم جمعش میکنم.
بعد بلند شدم و یه پارچه آوردم.موقع تمیز کردن سرامیک،خواهر تهیونگ بلند شد و یه لیوان و قاشق برداشت و قاشق رو زد به بدنه ی لیوان تا توجه همه جلب بشهو موفق هم شد.همه نگاش کردن که گفت:خب...میخوام درباره ی خانم لی ا/ت صحبت کنم.
بلند شدم و نگاش کردم.ادامه داد:داداش...این چه آبروریزی بود که به بار آوردی؟این زن لیاقت یه تار موی توعم نداره.ببین...عین خدمتکاراس.اسکله یارو.فک کردی خیلی بهت میاد؟...
رو به من گفت:تو خواب ببینی که باهاش ازدواج کنی.اون با این جذبه تو رو میخواد چیکار؟هوم؟از سر کوچه اومدی فک کردی کسی هستی؟تف تو روی کسایی که بچه ای مثل تو زاییدن.
مامان و بابام...اونا نقطه ضعف من بودن.اشکام اومدن.تهیونگ بلند شد و بهش گفت:گمشو بیرون بی لیاقت.گفتم یه امروزو آدم حسابت کنم که اونم لیاقتشو نداری.پرو.تو فک کردی چیه منی؟هوم؟
بعد نگهبان رفت سمتش و از موهاش گرفت و کشید و کشون کشون بردش بیرون و انداخت جلوی در.بعد درو بست و اومد سمت من و دستاشو قاب صورتم کرد و اشکامو از رو گونم پاک کرد و گفت:دیگه نبینم بخاطرهمچین آدمای بی ارزشی گریه کنیا.خب؟
سرمو تکون دادم و گفتم:ببخشید.مهمونی بخاطر من خراب شد.
نامجون گفت:نه نه ما اونو میشناسیم.اتفاقا از تهیونگ هم پرسیدیم که چرا اونو دعوت کرده ولی گفت که تو هم باهاش آشنا شی.
شوگا گفت:تهیونگ ببخشیدا ولی خواهر خوشگلت قاطی داره.
جین:اصن وایب بدی ازش میگیرم.
جیهوپ:وقتی وایب بدی میگیرید،به امیدتون نگا کنید...مستر جیهوپ
خندیدم و گفتم:ممنون
جیمین گفت:تو نگران همچین مانع هایی نباش.شما رابطتون قوی و پایدار تر از اینه که همچین آدمایی خرابش کنن.ما شنیدیم که تهیونگ چقد ازت تعریف کرده.نمیدونی اون روزای اول رابطتون چقد مخمونو میخورد.فقط ا/ت ا/ت میکرد.ولی خودمون که دیدیمت فهمیدیم صد برابر بهتر از اونی.
گفتم:شما لطف دارید.مرسی.
بعد راهنماییشون کردم سر میز شام.جین با دیدن غذا ها گفت:تهیونگ چرا همسر آیندت انقد غذا بلده؟
تهیونگ جواب داد:نمیدونم.ا/ت نمیخوای رازتو بهشون بگی؟
گفتم:مامانم همشونو یاد داده.
جین:خوشباحالت...عجب مامانی.
چشام یکم اشکی شد که برگشتم و پاکش کردم و نشستم سر جام.
کنار ته بودم که دیدم خواهر تهیونگ لیوان نوشیدنیشو عمدا با دستش انداخت پایین و شکست.اون دور و ور کثیف شد.بلند شدم که تهیونگ گفت:چیکار میکنی؟بشین.
گفتم:بزار خودم جمعش میکنم.
بعد بلند شدم و یه پارچه آوردم.موقع تمیز کردن سرامیک،خواهر تهیونگ بلند شد و یه لیوان و قاشق برداشت و قاشق رو زد به بدنه ی لیوان تا توجه همه جلب بشهو موفق هم شد.همه نگاش کردن که گفت:خب...میخوام درباره ی خانم لی ا/ت صحبت کنم.
بلند شدم و نگاش کردم.ادامه داد:داداش...این چه آبروریزی بود که به بار آوردی؟این زن لیاقت یه تار موی توعم نداره.ببین...عین خدمتکاراس.اسکله یارو.فک کردی خیلی بهت میاد؟...
رو به من گفت:تو خواب ببینی که باهاش ازدواج کنی.اون با این جذبه تو رو میخواد چیکار؟هوم؟از سر کوچه اومدی فک کردی کسی هستی؟تف تو روی کسایی که بچه ای مثل تو زاییدن.
مامان و بابام...اونا نقطه ضعف من بودن.اشکام اومدن.تهیونگ بلند شد و بهش گفت:گمشو بیرون بی لیاقت.گفتم یه امروزو آدم حسابت کنم که اونم لیاقتشو نداری.پرو.تو فک کردی چیه منی؟هوم؟
بعد نگهبان رفت سمتش و از موهاش گرفت و کشید و کشون کشون بردش بیرون و انداخت جلوی در.بعد درو بست و اومد سمت من و دستاشو قاب صورتم کرد و اشکامو از رو گونم پاک کرد و گفت:دیگه نبینم بخاطرهمچین آدمای بی ارزشی گریه کنیا.خب؟
سرمو تکون دادم و گفتم:ببخشید.مهمونی بخاطر من خراب شد.
نامجون گفت:نه نه ما اونو میشناسیم.اتفاقا از تهیونگ هم پرسیدیم که چرا اونو دعوت کرده ولی گفت که تو هم باهاش آشنا شی.
شوگا گفت:تهیونگ ببخشیدا ولی خواهر خوشگلت قاطی داره.
جین:اصن وایب بدی ازش میگیرم.
جیهوپ:وقتی وایب بدی میگیرید،به امیدتون نگا کنید...مستر جیهوپ
خندیدم و گفتم:ممنون
جیمین گفت:تو نگران همچین مانع هایی نباش.شما رابطتون قوی و پایدار تر از اینه که همچین آدمایی خرابش کنن.ما شنیدیم که تهیونگ چقد ازت تعریف کرده.نمیدونی اون روزای اول رابطتون چقد مخمونو میخورد.فقط ا/ت ا/ت میکرد.ولی خودمون که دیدیمت فهمیدیم صد برابر بهتر از اونی.
گفتم:شما لطف دارید.مرسی.
بعد راهنماییشون کردم سر میز شام.جین با دیدن غذا ها گفت:تهیونگ چرا همسر آیندت انقد غذا بلده؟
تهیونگ جواب داد:نمیدونم.ا/ت نمیخوای رازتو بهشون بگی؟
گفتم:مامانم همشونو یاد داده.
جین:خوشباحالت...عجب مامانی.
چشام یکم اشکی شد که برگشتم و پاکش کردم و نشستم سر جام.
۱۲.۱k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.