ویو آت

ویو آت
بی رحم من اصلا نمی‌دونم اون دستگاه چیه ولی خب ج.ه هارو خوب ادب می‌کنه داشتم قدم میزدم و سرم پایین بود که خوردم به یه نفر سرمو بلند کردم ارباب بود

کوک: مگه نگفتم تو اتاقت بمون
ات: ببخشید

ویو کوک
چرا چرا باید همش عذر خواهی کنه ؟چرا قبلا آنقدر لجباز بود ولی الان آنقدر ملتمس شده؟
کوک :آت
ات :بله ارباب
کوک: چت شده ؟
ات: منظورتونو نمیفهمم
کوک: تو چرا آنقدر افسرده شدی و حرف گوش کن
ات ا..الان فقط یه برده ساده هستم اون موقع آزاد بودم ولی الان اسیرم
کوک اتاق( داد)
ات چشم

رفت داخل اتاقش

ویو وقت مهمونی

ویو آت
مهمونا اومدن و ارباب هم در اتاقم و قفل کرده به شکمم نگاه کردم

ات :ببخشید بچه ها قرارع به زودی بمیرین

ویو کوک

خانواده شریک و خودمون اومدن و نشستن
م.ات د..دخترم کجاست
کوک یادتون نرفته
دیدگاه ها (۰)

کوک: یادتون که نرفته دخترتون الان برده منه و از اونجایی که ه...

کوک کیم آت (محکم)از بقل مامانم جدا شدم و به ارباب تعظیم کردم...

ات ه..هیچی کوک امشب از اتاقت در نمیای بیرون فهمیدی؟ (جدی)ات ...

ویو آترفتم سمت بادیگارد و باهاش رفتم بیرون ات می‌خوام برم بی...

پارت ۱

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط