fake kook
fake kook
part*49
زیا: مونا دختر منه
پ: دختر تو
زیا: اره عجیب منو نمیشناسی
پ: یعنی چی منظورت نمیفهمم
زیا: برگرد به بیست ساله پیش که زدی شوهر منو کشتی
پ: منظورت کیه
زیا: شوهرمن اقای کانگ
پ: تو زن اقای کانگی
زیا: اره من انتقاممو خیلی وقته شروع کردم
از اونجایی که تمام چیزایی که داری به نام منه پس الان تو باید بری بیرون
پ: چی میگی
زیا: یادت به ازدواجمون رفته همه چیزو زدی به نام من
پ: خب
زیا: الان همه چیزا ماله من و دخترمه
م: 😂😂
کوک: مامان چرا میخندی
م: بخاطر اینکه فکر کردی من خیلی احمقم من از همون موقع میدونستم تو کی هستی ولی نمیخواستم بگم و اینو بدون تو الان هیچی نداری تموم اون چیزایی که امضا کردید الکی بودن
زیا: الکی بودن
م: فکر کردی میزارم به همین راحتی یه زن بیاد جای منو بگیره
ا.ت: ایول مامان
مونا:مامان الان چی میخوای بگی
زیا: مهم اینه که بچه عروست و پسرت و کشتیم
کوک: پس منم اینجا میکشمتون
ا.ت: کوک یه لحظه وایسا خب بقیه هم توضیح بده
خدمتکار: برگردیم به چند روز پیش همون روز شربت
چند روز پیش
ا.ت: نقشه اینه که من مثلا شربت میخورم ولی در اصل نمیخورم میخوام فیلم بازی کنم خب بعد شما منو میبرید بیمارستان و بعد میگید که بچه من مرده ولی در اصل من هنوز بچه دارم
حال
کوک: یه لحظه یعنی همه اینا نقشه بود
ا.ت: اره
کوک: یعنی تو الان بچه داری
ا.ت: داریم
کوک: وایی باورم نمیشه ا.ت تو چیکار کردی من باورم نمیشه وایی
ا.ت: باور کن دیگه
م: عروسم عزیزم یعنی ما نوه دار میشیم
ا.ت: معلومه که اره شما واقعا نفهمیدین اخه هنوز همون شکم قبلیمه
کوک: من اصلا دقت به هیچی نکردم
بین همه کوک اومد بوسم کرد تا ۱ دقیقه بعد دلم کرد
ا.ت: اگه دو ثانیه دیگه نگه داشته بودی خفه میشدم
پ: خجالت بکش
کوک: نتونستم جلوی خودمو بگیرم
م: پسرم مشکلی نیست
پ: و یه چیز دیگه من خانواده خیلی خیلی زرنگی دارم الانم باید شما از زندیگی برید بیرون سریع
زیا: یعنی چی
پ: یعنی اونجارو میبینی برو اونجا دیگه برنگرد
ا.ت: پدر جان تو خیلی خفنی
کوک: بیرون
ا.ت: ترسوندیم
کوک: من خفن نیستم
ا.ت: حسود😅
#فیک
#سناریو
#کوک
part*49
زیا: مونا دختر منه
پ: دختر تو
زیا: اره عجیب منو نمیشناسی
پ: یعنی چی منظورت نمیفهمم
زیا: برگرد به بیست ساله پیش که زدی شوهر منو کشتی
پ: منظورت کیه
زیا: شوهرمن اقای کانگ
پ: تو زن اقای کانگی
زیا: اره من انتقاممو خیلی وقته شروع کردم
از اونجایی که تمام چیزایی که داری به نام منه پس الان تو باید بری بیرون
پ: چی میگی
زیا: یادت به ازدواجمون رفته همه چیزو زدی به نام من
پ: خب
زیا: الان همه چیزا ماله من و دخترمه
م: 😂😂
کوک: مامان چرا میخندی
م: بخاطر اینکه فکر کردی من خیلی احمقم من از همون موقع میدونستم تو کی هستی ولی نمیخواستم بگم و اینو بدون تو الان هیچی نداری تموم اون چیزایی که امضا کردید الکی بودن
زیا: الکی بودن
م: فکر کردی میزارم به همین راحتی یه زن بیاد جای منو بگیره
ا.ت: ایول مامان
مونا:مامان الان چی میخوای بگی
زیا: مهم اینه که بچه عروست و پسرت و کشتیم
کوک: پس منم اینجا میکشمتون
ا.ت: کوک یه لحظه وایسا خب بقیه هم توضیح بده
خدمتکار: برگردیم به چند روز پیش همون روز شربت
چند روز پیش
ا.ت: نقشه اینه که من مثلا شربت میخورم ولی در اصل نمیخورم میخوام فیلم بازی کنم خب بعد شما منو میبرید بیمارستان و بعد میگید که بچه من مرده ولی در اصل من هنوز بچه دارم
حال
کوک: یه لحظه یعنی همه اینا نقشه بود
ا.ت: اره
کوک: یعنی تو الان بچه داری
ا.ت: داریم
کوک: وایی باورم نمیشه ا.ت تو چیکار کردی من باورم نمیشه وایی
ا.ت: باور کن دیگه
م: عروسم عزیزم یعنی ما نوه دار میشیم
ا.ت: معلومه که اره شما واقعا نفهمیدین اخه هنوز همون شکم قبلیمه
کوک: من اصلا دقت به هیچی نکردم
بین همه کوک اومد بوسم کرد تا ۱ دقیقه بعد دلم کرد
ا.ت: اگه دو ثانیه دیگه نگه داشته بودی خفه میشدم
پ: خجالت بکش
کوک: نتونستم جلوی خودمو بگیرم
م: پسرم مشکلی نیست
پ: و یه چیز دیگه من خانواده خیلی خیلی زرنگی دارم الانم باید شما از زندیگی برید بیرون سریع
زیا: یعنی چی
پ: یعنی اونجارو میبینی برو اونجا دیگه برنگرد
ا.ت: پدر جان تو خیلی خفنی
کوک: بیرون
ا.ت: ترسوندیم
کوک: من خفن نیستم
ا.ت: حسود😅
#فیک
#سناریو
#کوک
۱۱.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.