fake kook
fake kook
part*47
چهار ساعت بعد
دلم برای ا.ت تنگ میشه کاشکی میتونستم دوباره بغلش کنم یکدفعه در باز شد ا.ت اومد
ا.ت: کوک
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: بیا واست دستتو باز کنم
کوک: چیکار میکنی الان پیدات میکنن
ا.ت: هیچکس نیست بیا دستتو باز کنم
کوک: چرا اومدی
ا.ت: حرف نزن
دستمو باز کرد
ا.ت: بریم
بادیگارد: خانم چیکار کنم
ا.ت: بندازشون تو همون اتاق بمب هم بنداز پیششون
بادیگارد: چشم
ا.ت: بریم کوک
رفتیم تو ماشین
کوک: تو چیکار کردی
ا.ت: همون کاری که تو یه بار برام کردی توهم یه بار جون منو نجات دادی یه روز من
کوک: خیلی بزرگ شدی
ا.ت: اره من دیگه قویم
کوک:😅
ا.ت: نخند
کوک: نمیتونم
ا.ت: مگه دروغ میدم
کوک: نه راست میگی
ا.ت:من الان اینقدر بزرگ شدم باید بچه داشته باشم
کوک: خب همم
ا.ت: چیزی نگو من بچه میخوام دوباره
کوک: به همین زودی
ا.ت: اهمم باید امشب دست به کار شیم
کوک: 😅مطمئنی
ا.ت: کاملا😅
کوک: دوست دارم
ا.ت: من بیشتر
کوک: اخه تو از کجا میدونی که من چقدر دوست دارم که میگی بیشتر
ا.ت: میدونم دیگه😅
کوک: بریم خونه
ا.ت: نه پس همینجا بمونیم
کوک: مسخرم میکنی
ا.ت: حرکت کن بریم
رسیدیم خونه
م: شما کجا بودین چرا نیومدین
کوک: بهشون نگفتی
ا.ت: نه توهم نگو
کوک: نزدیک مرگ بودیم
م: مرگ؟؟
ا.ت: نه مامان جون کوک چرت پرت میگه
مونا: جونگکوک بیا مجازاتت رو انجام بده
کوک: چی
ا.ت: برو بازی کن
کوک: توهم بیا
#کوک
#فیک
#سناریو
part*47
چهار ساعت بعد
دلم برای ا.ت تنگ میشه کاشکی میتونستم دوباره بغلش کنم یکدفعه در باز شد ا.ت اومد
ا.ت: کوک
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: بیا واست دستتو باز کنم
کوک: چیکار میکنی الان پیدات میکنن
ا.ت: هیچکس نیست بیا دستتو باز کنم
کوک: چرا اومدی
ا.ت: حرف نزن
دستمو باز کرد
ا.ت: بریم
بادیگارد: خانم چیکار کنم
ا.ت: بندازشون تو همون اتاق بمب هم بنداز پیششون
بادیگارد: چشم
ا.ت: بریم کوک
رفتیم تو ماشین
کوک: تو چیکار کردی
ا.ت: همون کاری که تو یه بار برام کردی توهم یه بار جون منو نجات دادی یه روز من
کوک: خیلی بزرگ شدی
ا.ت: اره من دیگه قویم
کوک:😅
ا.ت: نخند
کوک: نمیتونم
ا.ت: مگه دروغ میدم
کوک: نه راست میگی
ا.ت:من الان اینقدر بزرگ شدم باید بچه داشته باشم
کوک: خب همم
ا.ت: چیزی نگو من بچه میخوام دوباره
کوک: به همین زودی
ا.ت: اهمم باید امشب دست به کار شیم
کوک: 😅مطمئنی
ا.ت: کاملا😅
کوک: دوست دارم
ا.ت: من بیشتر
کوک: اخه تو از کجا میدونی که من چقدر دوست دارم که میگی بیشتر
ا.ت: میدونم دیگه😅
کوک: بریم خونه
ا.ت: نه پس همینجا بمونیم
کوک: مسخرم میکنی
ا.ت: حرکت کن بریم
رسیدیم خونه
م: شما کجا بودین چرا نیومدین
کوک: بهشون نگفتی
ا.ت: نه توهم نگو
کوک: نزدیک مرگ بودیم
م: مرگ؟؟
ا.ت: نه مامان جون کوک چرت پرت میگه
مونا: جونگکوک بیا مجازاتت رو انجام بده
کوک: چی
ا.ت: برو بازی کن
کوک: توهم بیا
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.