fake kook
fake kook
part*48
مونا: بیا مجازاتت رو انجام بده
کوک: من یه بار دیگه این بازی انجام میدم
مونا: خب باشه
کوک: ایندفعه بجام ا.ت بازی میکنه
مونا: ا.ت هه مسخرست
کوک: ا.ت رو دست کم نگیر عزیزم بیا
مونا: خب مجازات
ا.ت: هرچی خودت گفتی
مونا: اگه من بردم تو باید این خونه رو کامل تمیز کنی
کوک:زیاد نیست
مونا: به اضافه حیاط
ا.ت: نه اوکیه حالا تو اگه من بردم تو باید این خونه رو ترک کنی
مونا: چرا
ا.ت: دیگه بازیه
مونا: باشه کسی کمکت نمیکنه ها
ا.ت: باشه بریم بازی
کوک: ا.ت تو میتونی عزیزم
ا.ت: کوکی حواسمو پرت نکن
کوک: باشه
ا.ت: بازی نمیخوای شروع کنی
مونا: الان میرم روشنش میکنم
ا.ت: کوک من زیاد خوب نیستم
کوک: خب یه چیزی من یه دسته اضافه دارم بده اونو من ماله خودتو خاموش کن خودم جات بازی میکنم
ا.ت: ولی تقلبه
کوک: تو فکر این نباش
ا.ت: ولی میفهمه
کوک: نمیفهمه من پشت سرتم
ا.ت: باشه😅
کوک: 😅
مونا: خب بازی الان شروع میکنم
ربع ساعت بعد
کوک: تموم
ا.ت: برنده کیه
مونا: الان میگه
کوک: یک دو سه
بازی: ا.ت
ا.ت: من برنده شدم وایی کوک
کوک: افرین
مونا: این منصفانه نیست ا.ت که بازی بلد نبود
کوک: ولی تورو برد
مونا: گفتی مجازات چیه
ا.ت: از خونه بری
زیا: چرا اونوقت
مونا: یه لحظه من الان برمیگردم
ا.ت: باید بهم قول بدی که بگی چطور اینقدر خوب بازی میکنی
کوک: باشه😅
ا.ت: مونا جان کی میخوای ترک کنی
پ: یعنی چی عروس گلم میخوای بیرونش کنی
ا.ت: پس همگی جمع شدین میخوام بگم که چیشده
م: بگو عزیزم
ا.ت: تو بیا یه لحظه
خدمتکار: بله خانم
ا.ت: خب همه چیز از اون روز شربت اوردی تو اتاقم توضیح بده
کوک: شربت چیه
ا.ت: الان میفهمی
مونا: الان میخوای چی بگی
خدمتکار: خب مونا داشت شربت درست میکرد دیدم یه چیز ریخت توش برام مهم نبود رفتم منو صدا زد رفتم گفت این شربت ببر برای ا.ت و بهش نگو که من درستش کردم منم رفتم دادمش خانم
خانم گفت که مونا درست کرده منم دیگه بهش گفتم همه چیزو
کوک: یعنی چی مونا تو چیکار کردی
مونا: این دروغه
ا.ت: خب اگه این دروغه پس روزی که داشتی با همونی که منو دزدیده بود حرف میزدی چی
کوک: مونا تو چه مشکلی با ا.ت داری یعنی الان بچه منو مونا کشته
مونا: نه نه کار من نبود
پ: زیا این دختر خواهرتو این چی میگه
زیا: دختر خواهرم نیست
پ: یعنی چی
#کوک
#فیک
#سناریو
part*48
مونا: بیا مجازاتت رو انجام بده
کوک: من یه بار دیگه این بازی انجام میدم
مونا: خب باشه
کوک: ایندفعه بجام ا.ت بازی میکنه
مونا: ا.ت هه مسخرست
کوک: ا.ت رو دست کم نگیر عزیزم بیا
مونا: خب مجازات
ا.ت: هرچی خودت گفتی
مونا: اگه من بردم تو باید این خونه رو کامل تمیز کنی
کوک:زیاد نیست
مونا: به اضافه حیاط
ا.ت: نه اوکیه حالا تو اگه من بردم تو باید این خونه رو ترک کنی
مونا: چرا
ا.ت: دیگه بازیه
مونا: باشه کسی کمکت نمیکنه ها
ا.ت: باشه بریم بازی
کوک: ا.ت تو میتونی عزیزم
ا.ت: کوکی حواسمو پرت نکن
کوک: باشه
ا.ت: بازی نمیخوای شروع کنی
مونا: الان میرم روشنش میکنم
ا.ت: کوک من زیاد خوب نیستم
کوک: خب یه چیزی من یه دسته اضافه دارم بده اونو من ماله خودتو خاموش کن خودم جات بازی میکنم
ا.ت: ولی تقلبه
کوک: تو فکر این نباش
ا.ت: ولی میفهمه
کوک: نمیفهمه من پشت سرتم
ا.ت: باشه😅
کوک: 😅
مونا: خب بازی الان شروع میکنم
ربع ساعت بعد
کوک: تموم
ا.ت: برنده کیه
مونا: الان میگه
کوک: یک دو سه
بازی: ا.ت
ا.ت: من برنده شدم وایی کوک
کوک: افرین
مونا: این منصفانه نیست ا.ت که بازی بلد نبود
کوک: ولی تورو برد
مونا: گفتی مجازات چیه
ا.ت: از خونه بری
زیا: چرا اونوقت
مونا: یه لحظه من الان برمیگردم
ا.ت: باید بهم قول بدی که بگی چطور اینقدر خوب بازی میکنی
کوک: باشه😅
ا.ت: مونا جان کی میخوای ترک کنی
پ: یعنی چی عروس گلم میخوای بیرونش کنی
ا.ت: پس همگی جمع شدین میخوام بگم که چیشده
م: بگو عزیزم
ا.ت: تو بیا یه لحظه
خدمتکار: بله خانم
ا.ت: خب همه چیز از اون روز شربت اوردی تو اتاقم توضیح بده
کوک: شربت چیه
ا.ت: الان میفهمی
مونا: الان میخوای چی بگی
خدمتکار: خب مونا داشت شربت درست میکرد دیدم یه چیز ریخت توش برام مهم نبود رفتم منو صدا زد رفتم گفت این شربت ببر برای ا.ت و بهش نگو که من درستش کردم منم رفتم دادمش خانم
خانم گفت که مونا درست کرده منم دیگه بهش گفتم همه چیزو
کوک: یعنی چی مونا تو چیکار کردی
مونا: این دروغه
ا.ت: خب اگه این دروغه پس روزی که داشتی با همونی که منو دزدیده بود حرف میزدی چی
کوک: مونا تو چه مشکلی با ا.ت داری یعنی الان بچه منو مونا کشته
مونا: نه نه کار من نبود
پ: زیا این دختر خواهرتو این چی میگه
زیا: دختر خواهرم نیست
پ: یعنی چی
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۲.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.