پارت17 دلبربلا
#پارت17 #دلبربلا
بهت زده به قیافش نگاه کردم
یه دختر چشم ابرو مشکی و بینی متناسب با صورتش موهاش خرمایی رنگ بود و پوست سفیدی داشت
توی یه نگاه خوشگل بود ولی شرارت از چشاش میبارید
لاف زدم بابا از کی تا حالا من چشم شناس شدم؟
دختره داشت میخندید که قیافه بهت زده مارو که دید خندش شدت گرفت
به خودم اومدمو گفتم
_چی شد؟؟؟
دختره یکم خندشو کنترل کرد و گفت
_قیافتون خیلی باحال بود
_خوب منگل وقتی یکی مثل بتمن بپره وسط یهویی شروع کنه بخنده تو چه حالی بهت دست میده
_نه بابا خوشم اومد مثل خودمی ندیده و نشناخته گرم میگیری
دنیا تا من حرف نیزدم منو نگاه میکرد تا دختره حرف میزد اونو
سونیا هم مثل شامپانزه ها از تخت آویزون شده بود حرفامونو گوش میکرد
دختره اومد پیشم روی تخت نشست و خودشو معرفی کرد اسمش ثنا بود دختر خیلی باحالی بود
تا تاریکی هوا نشستیم و باهم زر زدیم
انقدر خندوندمون که دل درد گرفتیم
تازه فهمیدیم ایشون هم اتاقی عزیزمون هستن
حسابی با ثنا شیش شده بودبم
قرار شد فردا ببرتمون بگردونتمون چون خیلی وقت بود هیچکدوممون مشهد نیومده بودیم
اینجاهارو بلد نبودیم
شب شاممون رو خوردیم و چراغو خاموش کردیم که بخوابیم
ولی هیچکدوممون نخوابیدیم انقدر که ثنا چرتو پرت گفت و ما خندیدیم
همیشه فک میکردم دلقک تر از خودمون نیس
حالا میبینم تازه ما خوبشونیم
لایک و کامنت فراموش نشه عزیزان😍 😍
بهت زده به قیافش نگاه کردم
یه دختر چشم ابرو مشکی و بینی متناسب با صورتش موهاش خرمایی رنگ بود و پوست سفیدی داشت
توی یه نگاه خوشگل بود ولی شرارت از چشاش میبارید
لاف زدم بابا از کی تا حالا من چشم شناس شدم؟
دختره داشت میخندید که قیافه بهت زده مارو که دید خندش شدت گرفت
به خودم اومدمو گفتم
_چی شد؟؟؟
دختره یکم خندشو کنترل کرد و گفت
_قیافتون خیلی باحال بود
_خوب منگل وقتی یکی مثل بتمن بپره وسط یهویی شروع کنه بخنده تو چه حالی بهت دست میده
_نه بابا خوشم اومد مثل خودمی ندیده و نشناخته گرم میگیری
دنیا تا من حرف نیزدم منو نگاه میکرد تا دختره حرف میزد اونو
سونیا هم مثل شامپانزه ها از تخت آویزون شده بود حرفامونو گوش میکرد
دختره اومد پیشم روی تخت نشست و خودشو معرفی کرد اسمش ثنا بود دختر خیلی باحالی بود
تا تاریکی هوا نشستیم و باهم زر زدیم
انقدر خندوندمون که دل درد گرفتیم
تازه فهمیدیم ایشون هم اتاقی عزیزمون هستن
حسابی با ثنا شیش شده بودبم
قرار شد فردا ببرتمون بگردونتمون چون خیلی وقت بود هیچکدوممون مشهد نیومده بودیم
اینجاهارو بلد نبودیم
شب شاممون رو خوردیم و چراغو خاموش کردیم که بخوابیم
ولی هیچکدوممون نخوابیدیم انقدر که ثنا چرتو پرت گفت و ما خندیدیم
همیشه فک میکردم دلقک تر از خودمون نیس
حالا میبینم تازه ما خوبشونیم
لایک و کامنت فراموش نشه عزیزان😍 😍
۳۹.۴k
۰۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.