Part۶۳
Part۶۳
هوفففففففف این چی بود میگفت لباسامو عوض کردم و یک نگاه به ات کردم همون لباسا تنش بود لباساشو درآوردم به بد...نش خیره شدم کی میشه من اتو برا خودم کنم کی میشه اتم عاشقم بشه خلاصه که لباساشو عوض کردم
پرش زمانی به فردا صبح.......................................................................
کوک ویو
تا صبح خوابم نبرد ات چی میگفت یعنی راست میگفت هوفففففف چل شدم انقدر اورتینگ کردم ات بیدار شد
ات: اومممممم کوک (خوابالو)
کوک:جونم
ات:دلم خیلی خیلی برات تنگ شده بود ولی چون ازت متنفر بودم میگفتم نمیخوام ریختتو ببینم
کوک:خیلی ممنون
ات:برای چی
کوک:برای اینکه نمیخواستی ریختمو ببینی
ات:(خنده ضایع)
کوک: خب بیا بغلم دلم خیلی برات تنگ شده بود راستی ته و نامجونو جین حتما تا الان چل شدن
ات:چرا
کوک:چون یکدفعه غیب شدی
ات:اوووووو
کوک:خب حاضر شو بریم خونشون
ات:نامجون و سوکجین هم اونجان
کوک:اره
راستی یک خبری
ات:چی
کوک:اممم هیچی
ات:بگو دیگه
کوک:ولش
ات:نهههه بگو
کوک:سوپرازه ته بهت میگه
ات:هوفففففف باش
حاضر شدیم و رفتیم یااااااا ات این چه لباسیه باز پوشیده هوفففف چون تازه دیدمش هیچی نمیگم ولش
سرشونه هاش کاملا معلومه
نکته:توی کره حتی بدون شلوار بری هم اشکال نداره ولی یکم از سرشونه هات معلوم باشه میگیرن میکننت
ات: کوک
کوک:بله
ات:گوشیمکجاست
کوک:اینها
ات:ممنون
ات رفت تو کیف کولی دنبال یک چیزی میگشت اومد یک برگه تو دستش بود و با گوشیش زنگ زد
ات:سلام
من خواهر آقای کیم هستم
جونگی:آقای کیم؟
ات:بله آقای کیم رو نمیشناسید
جونگی:نمیشناسم
ات:تهیونگ
جونگی:ته....تهیون.
ات:بله میخواستم باهاتون صحبت کنم
شما هنوز تهیونگ رو دوست دارید
جونگی:من عاشق تهیونگمو منتظرش میمونم ولی تهونگ دیگه منو دوست نداره و عاشق هانا شده
(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )
هوفففففففف این چی بود میگفت لباسامو عوض کردم و یک نگاه به ات کردم همون لباسا تنش بود لباساشو درآوردم به بد...نش خیره شدم کی میشه من اتو برا خودم کنم کی میشه اتم عاشقم بشه خلاصه که لباساشو عوض کردم
پرش زمانی به فردا صبح.......................................................................
کوک ویو
تا صبح خوابم نبرد ات چی میگفت یعنی راست میگفت هوفففففف چل شدم انقدر اورتینگ کردم ات بیدار شد
ات: اومممممم کوک (خوابالو)
کوک:جونم
ات:دلم خیلی خیلی برات تنگ شده بود ولی چون ازت متنفر بودم میگفتم نمیخوام ریختتو ببینم
کوک:خیلی ممنون
ات:برای چی
کوک:برای اینکه نمیخواستی ریختمو ببینی
ات:(خنده ضایع)
کوک: خب بیا بغلم دلم خیلی برات تنگ شده بود راستی ته و نامجونو جین حتما تا الان چل شدن
ات:چرا
کوک:چون یکدفعه غیب شدی
ات:اوووووو
کوک:خب حاضر شو بریم خونشون
ات:نامجون و سوکجین هم اونجان
کوک:اره
راستی یک خبری
ات:چی
کوک:اممم هیچی
ات:بگو دیگه
کوک:ولش
ات:نهههه بگو
کوک:سوپرازه ته بهت میگه
ات:هوفففففف باش
حاضر شدیم و رفتیم یااااااا ات این چه لباسیه باز پوشیده هوفففف چون تازه دیدمش هیچی نمیگم ولش
سرشونه هاش کاملا معلومه
نکته:توی کره حتی بدون شلوار بری هم اشکال نداره ولی یکم از سرشونه هات معلوم باشه میگیرن میکننت
ات: کوک
کوک:بله
ات:گوشیمکجاست
کوک:اینها
ات:ممنون
ات رفت تو کیف کولی دنبال یک چیزی میگشت اومد یک برگه تو دستش بود و با گوشیش زنگ زد
ات:سلام
من خواهر آقای کیم هستم
جونگی:آقای کیم؟
ات:بله آقای کیم رو نمیشناسید
جونگی:نمیشناسم
ات:تهیونگ
جونگی:ته....تهیون.
ات:بله میخواستم باهاتون صحبت کنم
شما هنوز تهیونگ رو دوست دارید
جونگی:من عاشق تهیونگمو منتظرش میمونم ولی تهونگ دیگه منو دوست نداره و عاشق هانا شده
(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )
۵.۷k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.