عشق اغیشته به خون
( عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۳۵
جیمین تند انگشت اش را روی لب میونشی گذاشت دخترک با چشم های گشاد نگاهش کرد ٫ این دیگه چه کاریه ٫ .. سپس کمی به دیوار حولش داد تا از فاصله کم در و دیوار. گوش به حرف های فرد پشت دیوار بشه حتی متوجه این نزدیکی بین خود و همسرش نشد ..
چانمی با ناراحتی روبه اجوما کرد : واقعان خانم لی خیلی ناراحتم قشنگ معلومه اونا زن شوهر نیستن
اجوما : ولی خانم شما از کجا میدونی مگه تو اتاقشون دوربین گذاشتین
میونشی به خوبی صدا چانمی را شنید برای همین سکوت کرد و به جیمین و نیم رخش زل زد .. جیمین جدی به حرف های مادرش گوش داد
چانمی : وقتی اونا رو میبینم قلبم یجوری میشه .. احساس میکنم اونا یه مشکل بزرگ دارن باور میشه هیچ وقت جلوم دست همو نگرفتن چه برسه به زن و شوهر بودن شون
اجوما خبیث آنه و تند گفت : میخواهی تو اتاقشون دوربین بزارم
چانمی کنار پله اول ایستاد : نه زشت میشه اگه جیمین متوجه اش بشه برام بد میشه
اجوما خندید و آروم گفت : مگه خودتون نمیدونی که تخت و اتاقی که توش میخوابن جدا هست اتاق راحتی جدا .. خوب تو اتاق راحتی میزاریم
جیمین کلافه تر پلک زد و چشم به چشم های میونشی دوخت ..
چانمی کمی فکر کرد و بعد از سکوت ای گفت : بخاطر ایده پسرم .. انجامش بده همین الان انجامش بده مگه نشنیدی دارن تو اتاق کار جیمین دعوا میکنند صدا جیمینو شندیم
اجوما نود سری تکون داد .. سپس هر دو به سالن رفتن... جیمین کلافه سر پایین کرد و باعث شد موهایش روی پیشانی بیافتند ..
میونشی : هالا چیکار کنیم
جیمین دستش را بلند کرد سپس در کنار میونشی روی دیوار گذاشت : نمیدونم .. این دفه رو نمیدونم ..
.......
پارت ۱۳۵
جیمین تند انگشت اش را روی لب میونشی گذاشت دخترک با چشم های گشاد نگاهش کرد ٫ این دیگه چه کاریه ٫ .. سپس کمی به دیوار حولش داد تا از فاصله کم در و دیوار. گوش به حرف های فرد پشت دیوار بشه حتی متوجه این نزدیکی بین خود و همسرش نشد ..
چانمی با ناراحتی روبه اجوما کرد : واقعان خانم لی خیلی ناراحتم قشنگ معلومه اونا زن شوهر نیستن
اجوما : ولی خانم شما از کجا میدونی مگه تو اتاقشون دوربین گذاشتین
میونشی به خوبی صدا چانمی را شنید برای همین سکوت کرد و به جیمین و نیم رخش زل زد .. جیمین جدی به حرف های مادرش گوش داد
چانمی : وقتی اونا رو میبینم قلبم یجوری میشه .. احساس میکنم اونا یه مشکل بزرگ دارن باور میشه هیچ وقت جلوم دست همو نگرفتن چه برسه به زن و شوهر بودن شون
اجوما خبیث آنه و تند گفت : میخواهی تو اتاقشون دوربین بزارم
چانمی کنار پله اول ایستاد : نه زشت میشه اگه جیمین متوجه اش بشه برام بد میشه
اجوما خندید و آروم گفت : مگه خودتون نمیدونی که تخت و اتاقی که توش میخوابن جدا هست اتاق راحتی جدا .. خوب تو اتاق راحتی میزاریم
جیمین کلافه تر پلک زد و چشم به چشم های میونشی دوخت ..
چانمی کمی فکر کرد و بعد از سکوت ای گفت : بخاطر ایده پسرم .. انجامش بده همین الان انجامش بده مگه نشنیدی دارن تو اتاق کار جیمین دعوا میکنند صدا جیمینو شندیم
اجوما نود سری تکون داد .. سپس هر دو به سالن رفتن... جیمین کلافه سر پایین کرد و باعث شد موهایش روی پیشانی بیافتند ..
میونشی : هالا چیکار کنیم
جیمین دستش را بلند کرد سپس در کنار میونشی روی دیوار گذاشت : نمیدونم .. این دفه رو نمیدونم ..
.......
- ۲.۸k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط