پارت 3 فیک مجبورم
پارت 3 فیک مجبورم
ویو مامان ات:
داشتم زنگ میزدم به مادر شوهرم که در خونه زده شد
پ ات: کار تمومه کوک رسید
م ات در رو باز میکنه
کوک: سلام خانم من جئون هستم لطفا به ات بگین بیاد
م ات: سلام اقای جئون بفرمایید داخل
کوک: نه ممنون فقط به ات بگید بیاد
م ات: راستش...(کل قضیه رو تعریف میکنه)
کوک:چییییی اون مردتیکه کجاست؟(با عصبانیت خیلی زیاد)
م ات: آرام خودتون رو حفظ کنید پیداش میکنیم
کوک با عصبانیت در رو باز میکنه و میاد تو خونه و پدر ات رو پیدا میکنه و اسلحه میزاره رو سرش
کوک: ببین خانوم اگر نگی ات کجاست شوهرت میمیره
م ات: نههه توروخدا به خدا نمیدونم(با گریه شدید)
کوک: نمیدونی؟(دستش رو میزاره رو ماشه)
م ات: باشه باشههههه فقط نزن(با گریه شدید تر)
کوک: کجاست(با عصبانیت)
م ات: فکر میکنم خونه ی لینا دوست صمیمیش باشه
کوک: آدرس خونش؟
(مامان ات ادرس خونه ی لینا رو میده)
(کوک میره و سوار ماشینش میشه و میره به آدرسی که مامان ات داده)
(در میزنه)
ویو لینا
داشتم نودل درست میکردم که زنگ در خونه خورد، دیدم خدمت کارم باز کرد اما یهو یه مرد در رو باز کرد و اومد تو خونه
لینا: هوششش چته
کوک: ات کجاست؟
لینا پیش خودش:(حتما این همون مردیه که ات راجع بهش میگفت)
لینا: ات کیه؟ اشتباه اومدی اقا گمشو بیرون
ویو ات
داشتم با لپ تاپم کار میکردم که صدای جنگ و دعوا اومد رفتم پایین ببینم چه خبره اما یهو اون مرد رو دیدم، کوک بود داشت به بالا نگاه میکرد باید خودمو قایم کنم...
رفتم حمام و در رو قفل کردم
ویو کوک
ات بود داشت از بالا بهم نگاه میکرد که یهو رفت منم بدو بدو رفتم بالا و دیدم رفته تو حموم
کوک: بیا بیرون
ات: گمشو بیرون
کوک: چی گفتی؟؟؟
(از اونجایی که در حموم شیشه ای بود کوک با پشت اسلحه شیشه رو شکست و...)
حمایت یادتون نره
شرط پارت بعدی(از اونجایی که کم بود شرط هم کم میزارم و پارت بعدی اگر حمایت شه عصری میزارم)
لایک: 5
کامنت: 3
ویو مامان ات:
داشتم زنگ میزدم به مادر شوهرم که در خونه زده شد
پ ات: کار تمومه کوک رسید
م ات در رو باز میکنه
کوک: سلام خانم من جئون هستم لطفا به ات بگین بیاد
م ات: سلام اقای جئون بفرمایید داخل
کوک: نه ممنون فقط به ات بگید بیاد
م ات: راستش...(کل قضیه رو تعریف میکنه)
کوک:چییییی اون مردتیکه کجاست؟(با عصبانیت خیلی زیاد)
م ات: آرام خودتون رو حفظ کنید پیداش میکنیم
کوک با عصبانیت در رو باز میکنه و میاد تو خونه و پدر ات رو پیدا میکنه و اسلحه میزاره رو سرش
کوک: ببین خانوم اگر نگی ات کجاست شوهرت میمیره
م ات: نههه توروخدا به خدا نمیدونم(با گریه شدید)
کوک: نمیدونی؟(دستش رو میزاره رو ماشه)
م ات: باشه باشههههه فقط نزن(با گریه شدید تر)
کوک: کجاست(با عصبانیت)
م ات: فکر میکنم خونه ی لینا دوست صمیمیش باشه
کوک: آدرس خونش؟
(مامان ات ادرس خونه ی لینا رو میده)
(کوک میره و سوار ماشینش میشه و میره به آدرسی که مامان ات داده)
(در میزنه)
ویو لینا
داشتم نودل درست میکردم که زنگ در خونه خورد، دیدم خدمت کارم باز کرد اما یهو یه مرد در رو باز کرد و اومد تو خونه
لینا: هوششش چته
کوک: ات کجاست؟
لینا پیش خودش:(حتما این همون مردیه که ات راجع بهش میگفت)
لینا: ات کیه؟ اشتباه اومدی اقا گمشو بیرون
ویو ات
داشتم با لپ تاپم کار میکردم که صدای جنگ و دعوا اومد رفتم پایین ببینم چه خبره اما یهو اون مرد رو دیدم، کوک بود داشت به بالا نگاه میکرد باید خودمو قایم کنم...
رفتم حمام و در رو قفل کردم
ویو کوک
ات بود داشت از بالا بهم نگاه میکرد که یهو رفت منم بدو بدو رفتم بالا و دیدم رفته تو حموم
کوک: بیا بیرون
ات: گمشو بیرون
کوک: چی گفتی؟؟؟
(از اونجایی که در حموم شیشه ای بود کوک با پشت اسلحه شیشه رو شکست و...)
حمایت یادتون نره
شرط پارت بعدی(از اونجایی که کم بود شرط هم کم میزارم و پارت بعدی اگر حمایت شه عصری میزارم)
لایک: 5
کامنت: 3
۱۹.۶k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.