"لجبازی"
"لجبازی"
part:33
بدون توجه به من رفت داخل چادرش، تو یه کلمه بدبخت شدم اگه بره محتوای دوربین رو نگاه کنه آبروم میره، همه عکسای دروبین برا جیمین در ژست های خاص و متفاوت بود ناخن شصتمو بین دندونام گرفتم، اگه اون فیلمی که میا موقع گریه کردم واسه یک شکلات گرفته بود رو ببینه چی! آب دهنمو با صدا قورت دادم.لب پاینمو گاز گرفتم و حرصمو روش خالی کردم،شاید جیمین فضول نباشه و نره سراغ دوربین، اره بابا فضول نیست اگه هم دید فدا سرم،اه چی میگم واسه خودم
جیمین: بچه ها نظرتون چیه یه آتیش درست کنیم و دورش بشینیم
همه با موافقت حرف جیمین یک آتیش درست کردیم و دورش نشستیم.
جوی: اینجا کی بلده با گیتار ساز بزنه؟
همه به هم دیگه نگاه میکردیم سری تکون دادم و دستمو بلند کردم.
ا.ت: من بلدم
جوی: من با خودم گیتار آوردم میتونی بری و داخل چادر بیاریش؟
از جام بلند شدم و رفتم سمت چادر پسرا و گیتار قهویی سوخته که تیکه با کناره های چادر بود رو برداشتم، رفتم سمت چادر خودمون و ضبط صوت خودمم برداشتم بهتر بود این نت رو ضبط میکردم و به میا و سوزی نشون میدادم. نشینم سرجام
جیمین: من بلدم بخون.
همه مشتاق به هم نگاه کردن ضبط صورت رو گذاشتم روی ضبط، گیتار رو تنظیم کردم و مشغول بازی با نت های گیتار شدم،صدای جیمین بلند شد چند ثانیه شوکه شدم چه صدای قشنگی داشت،خدای من ،چشماشو بسته بود و میخوند به بقیه نگاه کردم همه غرق صداش بودن خیلی قشنگ میخوند حتی قشنگ تر از خود خوانده
چند دقیقه بعد چشماشو باز کرد آهنگ تموم شده بود منم گیتار رو گذاشتم کنارم،همه برای جیمین دست میزدند
جیمین: ممنونم الان بهتره بریم بخوابیم چون فردا صبح زود باید حرکت کنیم
از جامو بلند شدیم ضبط صورت رو برداشتم و جهت مخالف بچه ها رفتم کنار دریاچه و روی چمن ها نشستم،هنزفریمو درآوردم و آهنگی که چند دقیقه پیش جیمین خونده رو پلی کردم، چشمامو بستم و به صدای بدون نقصش گوش میدادم انگاری این صدا از ته بهشت میدم چقدر صداش آرامش داشت، احساس میکردم توی ابرام.اهی کشیدم و چشمامو باز کردم خیره ستاره ها و آسمون نیمه ابری شدم،نسیم باد صورتمو نوازش میکرد، اولین باره که همچنین حس خوبیو تجربه میکنم
ا.ت:احساس میکنم دارم به سمت جیمین کشیده میشم
دلم میخواست از این کشش جلوگیری کنم اما توانشو ندارم، با نشستن دستی روی شونه هام غافلگیرانه برگشتم،جیمین دست به سینه ایستاده بود از جام بلند شدم و ضبط صوت رو به همراه هندزفریام توی جیبم گذاشتم
جبمین: خانم کیم بهتره برین بخوابین چون فردا اول وقت قراره حرکت کنیم
ویو صبح
صبح شده بود همه سوار اتوبوس شده بودن، جیمین هم طبق معمول داشت یکی یکی اسم بچه هارو صدا میکرد بعد از اینکه خیالش از بابت همه راحت شد رفت نشست
....
part:33
بدون توجه به من رفت داخل چادرش، تو یه کلمه بدبخت شدم اگه بره محتوای دوربین رو نگاه کنه آبروم میره، همه عکسای دروبین برا جیمین در ژست های خاص و متفاوت بود ناخن شصتمو بین دندونام گرفتم، اگه اون فیلمی که میا موقع گریه کردم واسه یک شکلات گرفته بود رو ببینه چی! آب دهنمو با صدا قورت دادم.لب پاینمو گاز گرفتم و حرصمو روش خالی کردم،شاید جیمین فضول نباشه و نره سراغ دوربین، اره بابا فضول نیست اگه هم دید فدا سرم،اه چی میگم واسه خودم
جیمین: بچه ها نظرتون چیه یه آتیش درست کنیم و دورش بشینیم
همه با موافقت حرف جیمین یک آتیش درست کردیم و دورش نشستیم.
جوی: اینجا کی بلده با گیتار ساز بزنه؟
همه به هم دیگه نگاه میکردیم سری تکون دادم و دستمو بلند کردم.
ا.ت: من بلدم
جوی: من با خودم گیتار آوردم میتونی بری و داخل چادر بیاریش؟
از جام بلند شدم و رفتم سمت چادر پسرا و گیتار قهویی سوخته که تیکه با کناره های چادر بود رو برداشتم، رفتم سمت چادر خودمون و ضبط صوت خودمم برداشتم بهتر بود این نت رو ضبط میکردم و به میا و سوزی نشون میدادم. نشینم سرجام
جیمین: من بلدم بخون.
همه مشتاق به هم نگاه کردن ضبط صورت رو گذاشتم روی ضبط، گیتار رو تنظیم کردم و مشغول بازی با نت های گیتار شدم،صدای جیمین بلند شد چند ثانیه شوکه شدم چه صدای قشنگی داشت،خدای من ،چشماشو بسته بود و میخوند به بقیه نگاه کردم همه غرق صداش بودن خیلی قشنگ میخوند حتی قشنگ تر از خود خوانده
چند دقیقه بعد چشماشو باز کرد آهنگ تموم شده بود منم گیتار رو گذاشتم کنارم،همه برای جیمین دست میزدند
جیمین: ممنونم الان بهتره بریم بخوابیم چون فردا صبح زود باید حرکت کنیم
از جامو بلند شدیم ضبط صورت رو برداشتم و جهت مخالف بچه ها رفتم کنار دریاچه و روی چمن ها نشستم،هنزفریمو درآوردم و آهنگی که چند دقیقه پیش جیمین خونده رو پلی کردم، چشمامو بستم و به صدای بدون نقصش گوش میدادم انگاری این صدا از ته بهشت میدم چقدر صداش آرامش داشت، احساس میکردم توی ابرام.اهی کشیدم و چشمامو باز کردم خیره ستاره ها و آسمون نیمه ابری شدم،نسیم باد صورتمو نوازش میکرد، اولین باره که همچنین حس خوبیو تجربه میکنم
ا.ت:احساس میکنم دارم به سمت جیمین کشیده میشم
دلم میخواست از این کشش جلوگیری کنم اما توانشو ندارم، با نشستن دستی روی شونه هام غافلگیرانه برگشتم،جیمین دست به سینه ایستاده بود از جام بلند شدم و ضبط صوت رو به همراه هندزفریام توی جیبم گذاشتم
جبمین: خانم کیم بهتره برین بخوابین چون فردا اول وقت قراره حرکت کنیم
ویو صبح
صبح شده بود همه سوار اتوبوس شده بودن، جیمین هم طبق معمول داشت یکی یکی اسم بچه هارو صدا میکرد بعد از اینکه خیالش از بابت همه راحت شد رفت نشست
....
۱۱.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.