عشقی که بهم دادی

★عشقی که بهم دادی★
_روزتون چطور بود آقا؟
یونگی سر به سر جیمین گذاشت.
خوب بود و روز شما قربان؟
جیمین تعظیمی کرد و یونگی دلش خواست ببوستش.
_بدون تو خوب نبود.
جیمین با حرف یونگی سرخ شد.
_میتونی کمکم کنی؟
همین که نشستن تو ماشین یونگی گفت.
_میخوام یه سری چیز میز بگیرم.
جیمین سرشو تکون داد.
****
چی میخوای بخری؟
جیمین درحالی که دست یونگی رو گرفته بود و کنار هم راه می‌رفتن پرسید.
_لباس رسمی.
یونگی جواب داد و جیمینو همراه خودش کشید تو فروشگاه.
جیمین نشست و یونگی رفت طرف یه فروشنده و شروع به صحبت کرد.
جیمین با دیدن فروشنده که داشت برای یونگی لبخندای شیرینی میزد لباشو غنچه کرد.
_هی جیمینا
جیمین یونگی رو دیدن که داره با نگاه گیجی نگاش میکنه.
بلند شد و به طرفش رفت.
_حسودی میکنی اره ؟
یونگی با پوزخند پرسید .
نه نمیکنم!
جیمین درحالی که هنوز لباش غنچه و آویزون بود گفت.
یونگی با دیدن قیافه کیوتش بوسه ای رو لباش گذاشت.
و بعد ازش خواست منتظر بمونه تا لباس انتخاب کنه.
جیمین همینطور که با گوشیش ور می‌رفت منتظر یونگی موند اینکه پیامی از ...

ادامه دارد...


فرزندانم کرم داشتم 😌😎
دیدگاه ها (۸)

★سختی★پارت ۲۲...از بودن کنار کای نه تنها حس بدی نمیگرفت بلکه...

★‌عشقی که بهم دادی★پارت ۳۴....جیمین همونطور که با گوشیش ور م...

★عشقی که بهم دادی★پارت ۳۲...کی: دقیقا کی میخوای پروژه صاحب ش...

★سختی★پارت ۲۱...طبق اون صحبت ها جونگکوک باید با شخصی به نام ...

my month پارت¹⁴

monthmy²پارت⁴

my month²پارت⁷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط