پدر خوانده پارت ۱۷
_____________
ویو ادمین
که یه نفر با ماسک سیاه اومد جلوش و گفت
.......: اونا رو بده
ا.ت:نه
...... : واسه رئیس میخوام ببرم
ا.ت:لازم نیست خودم میبرم
..... :با زبون خوش دارم میگم پرونده رو بده
ا.ت:تو کی هستی اصلا برو اونور
ا.ت:میخواست بره که مرده جلوش رو گرفت و نزاشت ا.ت رو انداخت داخل اتاق و چاقویی درآورد
..... : واسه ای آخرین بار میگم اونا رو بده
ا.ت:گفتم نه....کسی اینجا نیست(داد)
.... : کسی صدات رو نمیشنوه
اومد و اون پرونده ها رو گرفته و به پهلوی ا.ت هم چاقو زد و از اونجا فرار کرد
& ا/ت دیر نکرده؟
+چرا
€ من برم ببینم کجاست
+خودم..
€میرم
تهیونگ رفت اتاق کوک با چیزی که دید خشکش زد و سریع رفت سمت ا.ت
€ا.ت ا.ت چی شده
_ا..اونا....رو...برد
ا.ت بعد از گفتن این جمله از هوش رفت و تهیونگ هم ا.ت رو براید بغل کرد و سوار ماشین کرد و به سمت بیمارستان برد وقتی رسیدن ا.ت رو با برانکارد بردن و تهیونگ هم به کوک زنگ زد
بعد چندمین کوک و بچه ها رسیدن بیمارستان
+تهیونگ چی شده
€خودمم نمیدونم رسیدم دیدم ا.ت چاقو خورده و گفتش اونا رو برد
+الان حالش چطوره
€چیزی نگفتن
که دکتر اومد
﷼ همراه خانم ا.ت کین
+من منم
﷼ خوشبختانه مشکل خاصی پیش نیامده و زخم پهلوش هم زیاد عمیق نبوده و بهوش اومدن
+ممنونم میتونم ببینمش؟
﷼ البته
کوک رفت تو اتاق و به ا/ت نگاهی انداخت که داشت به سقف نگاه میکرد
+ا....ت
ا.ت نگاهش رو از سقف گرفت و سرش رو به سمت صدا برد
_بابا
+حالا خوبه چه اتفاقی افتاده
_معذرت میخوام اون پرونده ها رو برد
+مهم نیست اصلا مهم نیست الان حال خودت چطوره
_خوبم بازم معذرت میخوام
بچه ها یه سوال این فیک رو ادامه بدم؟
انگار هم این فیک و هم دکتر قلب من بد شده
ویو ادمین
که یه نفر با ماسک سیاه اومد جلوش و گفت
.......: اونا رو بده
ا.ت:نه
...... : واسه رئیس میخوام ببرم
ا.ت:لازم نیست خودم میبرم
..... :با زبون خوش دارم میگم پرونده رو بده
ا.ت:تو کی هستی اصلا برو اونور
ا.ت:میخواست بره که مرده جلوش رو گرفت و نزاشت ا.ت رو انداخت داخل اتاق و چاقویی درآورد
..... : واسه ای آخرین بار میگم اونا رو بده
ا.ت:گفتم نه....کسی اینجا نیست(داد)
.... : کسی صدات رو نمیشنوه
اومد و اون پرونده ها رو گرفته و به پهلوی ا.ت هم چاقو زد و از اونجا فرار کرد
& ا/ت دیر نکرده؟
+چرا
€ من برم ببینم کجاست
+خودم..
€میرم
تهیونگ رفت اتاق کوک با چیزی که دید خشکش زد و سریع رفت سمت ا.ت
€ا.ت ا.ت چی شده
_ا..اونا....رو...برد
ا.ت بعد از گفتن این جمله از هوش رفت و تهیونگ هم ا.ت رو براید بغل کرد و سوار ماشین کرد و به سمت بیمارستان برد وقتی رسیدن ا.ت رو با برانکارد بردن و تهیونگ هم به کوک زنگ زد
بعد چندمین کوک و بچه ها رسیدن بیمارستان
+تهیونگ چی شده
€خودمم نمیدونم رسیدم دیدم ا.ت چاقو خورده و گفتش اونا رو برد
+الان حالش چطوره
€چیزی نگفتن
که دکتر اومد
﷼ همراه خانم ا.ت کین
+من منم
﷼ خوشبختانه مشکل خاصی پیش نیامده و زخم پهلوش هم زیاد عمیق نبوده و بهوش اومدن
+ممنونم میتونم ببینمش؟
﷼ البته
کوک رفت تو اتاق و به ا/ت نگاهی انداخت که داشت به سقف نگاه میکرد
+ا....ت
ا.ت نگاهش رو از سقف گرفت و سرش رو به سمت صدا برد
_بابا
+حالا خوبه چه اتفاقی افتاده
_معذرت میخوام اون پرونده ها رو برد
+مهم نیست اصلا مهم نیست الان حال خودت چطوره
_خوبم بازم معذرت میخوام
بچه ها یه سوال این فیک رو ادامه بدم؟
انگار هم این فیک و هم دکتر قلب من بد شده
۴.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.