چای میریزم با عطر هل

چای میریزم با عطر هل
مینشینم کنار یاد تو
دستانم حلقه میشود به لیوان داغ
و چشمانی که بسته میشود
یادآورِ لحظات بودنت
و تو گویی هر لحظه در منی
نگاهت،چشمانت،صدایت.
و باز هم صدایت که
مستیِ ویرانگرِ دل است
چه وفادار است یاد تو که نمیرود
مینشیند کنار طعم خوش چای
دستانم به دستانت حلقه میشود



‌‎‌‌‌‎‌‌
دیدگاه ها (۷)

جزیره ی هرمز

گفته بودی حُرمتی دارد بفهمی عُمقِ عشق سال ها گشتم ولی پید...

دیدی چقدر ساده دل از من برید و رفت؟چشمانِ خیس و ملتمسم را ند...

عشوه کردن که خودش شیطنت هر یار است عشوه هایی که تو داری همه ...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط