پارت ۴۴
پارت ۴۴
ددی_فاکر
کوک:: اونجا بچه بازی موقوف... از الان بگم وارد شدن ب اونجا یعنی خطر کردن ، یعنی آماده مرگ بودن...
پرش زمانی
ساعت ۱۲ شب...
ساناکو:: هه؟! اون ک.ص.خل؟!
یوری:: اره بخدا دیدمش لیا بود
ساناکو:: تففف میمیره اینجا
یوری:: بهتر
ساناکو:: ببند اطرافو بپا
یوری:: سوبیییین
ساناکو:: بلههه؟؟؟
@ ن چک زدیم ن چونه،،،شکار اومد تو لونه
ساناکو:: عوضییی ولش کن
یوری:: بچه تو چرا...آخخخخخ
یوری تیر خورده بود
و سوبینم گروگان بود
همچی ریخته بود بهم
کوک هم معلوم نبود کجا بود...
ساناکو دستپاچه فقط ب جلو شلیک میکرد
هرکیو میدید تیر خلاصی بهش میزد
چند نفر از خودشون یوری رو بردن
ساناکو:: بزار اون بره منو بجاش بگیر
@ اوففف قدرتمندترین زن مافیایی...
سوبین:: نونا تو برو
ساناکو:: ببند دهنو!
............................................
& اهههه رئیس ببینین مثل مور ملخ دارن میریزن عقب نشینی...
کوک:: خفه شوووووووو...چ..چیشد
همون ینفری ک همراه کوک بود هم تیر خورد و افتاد...
دور تا دور کوک رو محاصره کرده بودن...
¥ خب وقتشه دوران تو هم تموم شه جئون...
کوک ویو:
بدستشونم کشته شم انگار خودکشیه عمرا ببازم همش ده نفرن...
کوک رفت جلو و شلیک میکرد
وقتی سمتش شلیک میکردن جا خالی میداد(یارو جئون جونگ کوکه دیگه )
بلاخره همرو زد جز یکیش
تیراش تموم شده بودن و اون با اسلحه مقابلش بود...
& وقتشه بری ب جهنم...باهمین یدونه تیر خلاصت میکنم!
مرده اصلحشو گرفت سمت کوک
کوک چشماشو بست و کاری نمیکرد
ک صدای شلیک گلوله اومد...
کوک چشماشو باز کرد و دید ینفر جلوش افتاده...
& آیییشششش حرومزاده
کوک پرید و با لگد زد تو فکش ک بیهوش افتاد
رفت سمت اونی ک تیر خورد...
بغلش کرد و بهش خیره شد
اون لیا بود...
لیا:: حقق..حق خ..خوشحالم بلاخره مفید بودم
کوک:: لیااا
لیا:: میدونم عاشقم نبودی و میخام اینو بدونی ک من عاشق پولت بودم...
کوک:: نگران نباش الان میبرمت بیمارستان و...
لیا:: ن نمیخام زنده باشم نمیخام بمونم خودم مرگ رو انتخاب کردم...ااییییی
کوک:: ل..لیا
لیا هی خون بالا میآورد
لیا:: ق..قبلش ا..اینو بدون که د..دشمنت..س..سا...(روحش شاد)
کوک:: چی خاستی بگی؟؟؟
کوک دید اون مرده پاشد و بهش خیره شد
ک افرادش اومدن
$ رئیس
کوک:: برمیگردیم،اینم یجا خاک کنین...
£ رئیس ساناکو همجارو بمب گذاری کرده تا ۵ دقیقه دیگه اینجا میره رو هوا،یوری شونش و سوبین پاش تیر خورده...
کوک:: برمیگردیم
ددی_فاکر
کوک:: اونجا بچه بازی موقوف... از الان بگم وارد شدن ب اونجا یعنی خطر کردن ، یعنی آماده مرگ بودن...
پرش زمانی
ساعت ۱۲ شب...
ساناکو:: هه؟! اون ک.ص.خل؟!
یوری:: اره بخدا دیدمش لیا بود
ساناکو:: تففف میمیره اینجا
یوری:: بهتر
ساناکو:: ببند اطرافو بپا
یوری:: سوبیییین
ساناکو:: بلههه؟؟؟
@ ن چک زدیم ن چونه،،،شکار اومد تو لونه
ساناکو:: عوضییی ولش کن
یوری:: بچه تو چرا...آخخخخخ
یوری تیر خورده بود
و سوبینم گروگان بود
همچی ریخته بود بهم
کوک هم معلوم نبود کجا بود...
ساناکو دستپاچه فقط ب جلو شلیک میکرد
هرکیو میدید تیر خلاصی بهش میزد
چند نفر از خودشون یوری رو بردن
ساناکو:: بزار اون بره منو بجاش بگیر
@ اوففف قدرتمندترین زن مافیایی...
سوبین:: نونا تو برو
ساناکو:: ببند دهنو!
............................................
& اهههه رئیس ببینین مثل مور ملخ دارن میریزن عقب نشینی...
کوک:: خفه شوووووووو...چ..چیشد
همون ینفری ک همراه کوک بود هم تیر خورد و افتاد...
دور تا دور کوک رو محاصره کرده بودن...
¥ خب وقتشه دوران تو هم تموم شه جئون...
کوک ویو:
بدستشونم کشته شم انگار خودکشیه عمرا ببازم همش ده نفرن...
کوک رفت جلو و شلیک میکرد
وقتی سمتش شلیک میکردن جا خالی میداد(یارو جئون جونگ کوکه دیگه )
بلاخره همرو زد جز یکیش
تیراش تموم شده بودن و اون با اسلحه مقابلش بود...
& وقتشه بری ب جهنم...باهمین یدونه تیر خلاصت میکنم!
مرده اصلحشو گرفت سمت کوک
کوک چشماشو بست و کاری نمیکرد
ک صدای شلیک گلوله اومد...
کوک چشماشو باز کرد و دید ینفر جلوش افتاده...
& آیییشششش حرومزاده
کوک پرید و با لگد زد تو فکش ک بیهوش افتاد
رفت سمت اونی ک تیر خورد...
بغلش کرد و بهش خیره شد
اون لیا بود...
لیا:: حقق..حق خ..خوشحالم بلاخره مفید بودم
کوک:: لیااا
لیا:: میدونم عاشقم نبودی و میخام اینو بدونی ک من عاشق پولت بودم...
کوک:: نگران نباش الان میبرمت بیمارستان و...
لیا:: ن نمیخام زنده باشم نمیخام بمونم خودم مرگ رو انتخاب کردم...ااییییی
کوک:: ل..لیا
لیا هی خون بالا میآورد
لیا:: ق..قبلش ا..اینو بدون که د..دشمنت..س..سا...(روحش شاد)
کوک:: چی خاستی بگی؟؟؟
کوک دید اون مرده پاشد و بهش خیره شد
ک افرادش اومدن
$ رئیس
کوک:: برمیگردیم،اینم یجا خاک کنین...
£ رئیس ساناکو همجارو بمب گذاری کرده تا ۵ دقیقه دیگه اینجا میره رو هوا،یوری شونش و سوبین پاش تیر خورده...
کوک:: برمیگردیم
۴۷.۵k
۲۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.