پارت ۴۲
پارت ۴۲
ددی_فاکر
یوری:: خ..خب افراد بیگناه زیادیم کشته شدن😔
ساناکو:: خفه شو برای پیروزی هرچقدم نیاز باشه باید قربانی بشه...گناه کار ، بیگناه مهم نیست، مهم فقط...
کوک:: عروسک کوچولو زیپ دهنو بکش...یوری میتونی بری
یوری:: چشم
کوک:: ب اعصابت مسلط باش عروسک...
ساناکو:: فردا شب قراره حمله دیگه ایه
کوک:: آره..واین سختره...
ساناکو:: من تنهایی...
کوک:: تو تنهایی هیچ غلطی نمیکنی
ساناکو:: اوکی...میرم بخوابم اصن
کوک:: بیرون
ساناکو رفت بیرون
سمت اتاقش رفت ک گوشیش زنگ خور
ساناکو:: چته لیا
لیا:: کلی مشخصات جدید و جاهای مخفی از کوک دادم کف دستت پس...
ساناکو:: فردا هرچی خواستیو برات میارن
لیا:: اوکی...
ساناکو:: ببین
لیا:: بگو
ساناکو:: تو جئون جونگ میونگ میشناسی؟!
لیا:: نچ
ساناکو:: مطمئن باشم؟!
لیا:: ب روووح مامیم قسم
ساناکو:: اوکی بای
ساناکو گوشیو قطع کرد و رفت تو اتاقش رو تخت دراز کشید...
ساناکو:: ایییی جئون جونگ میونگ بلاخره میفهمم کدوم خری هستی...حس میکنم جایی اسمتو شنیدم...ولی کجا...
فکر جئون جونگ میونگ از سر ساناکو بیرون نمیرفت
انقد درگیرش شده بود ک اونو ب لیست کارای مهمش اضافه کرد
تا بش رسیدگی کنه...
پرش زمانی
صبح
ساناکو:: بی عرزه چقد میخابی؟؟
سوبین:: یاااا نونااااا میخام برم پیش اناااا
ساناکو:: انقد نونا آنا نگو ک حالمو بهم میزنی
سوبین:: یااااااااااااا بیا بیدار شدم پاشدم نشستم خب؟؟؟ چته
ساناکو یکی زد تو گوشش
ساناکو:: الدنگ
بعدش رفت
سوبین:: قهر کرد مثلا؟!😐
ساناکو رفت بیرون
سمت پارکینگ رفت و سوار ماشینش شد
کوک رو ندیده بود
دیشبم ک باز پاشد کوک نبود
حتما رفت پیش لیا...
ساناکو:: آخه لیا جنده؟؟ قحطیه...
بعدش راه افتاد و رفت سمت شرکت جیمین...
تا شاید چیزای دیگه از جئون جونگ میونگ پیدا کنه
اما شبم کلی کار داشتن...
ددی_فاکر
یوری:: خ..خب افراد بیگناه زیادیم کشته شدن😔
ساناکو:: خفه شو برای پیروزی هرچقدم نیاز باشه باید قربانی بشه...گناه کار ، بیگناه مهم نیست، مهم فقط...
کوک:: عروسک کوچولو زیپ دهنو بکش...یوری میتونی بری
یوری:: چشم
کوک:: ب اعصابت مسلط باش عروسک...
ساناکو:: فردا شب قراره حمله دیگه ایه
کوک:: آره..واین سختره...
ساناکو:: من تنهایی...
کوک:: تو تنهایی هیچ غلطی نمیکنی
ساناکو:: اوکی...میرم بخوابم اصن
کوک:: بیرون
ساناکو رفت بیرون
سمت اتاقش رفت ک گوشیش زنگ خور
ساناکو:: چته لیا
لیا:: کلی مشخصات جدید و جاهای مخفی از کوک دادم کف دستت پس...
ساناکو:: فردا هرچی خواستیو برات میارن
لیا:: اوکی...
ساناکو:: ببین
لیا:: بگو
ساناکو:: تو جئون جونگ میونگ میشناسی؟!
لیا:: نچ
ساناکو:: مطمئن باشم؟!
لیا:: ب روووح مامیم قسم
ساناکو:: اوکی بای
ساناکو گوشیو قطع کرد و رفت تو اتاقش رو تخت دراز کشید...
ساناکو:: ایییی جئون جونگ میونگ بلاخره میفهمم کدوم خری هستی...حس میکنم جایی اسمتو شنیدم...ولی کجا...
فکر جئون جونگ میونگ از سر ساناکو بیرون نمیرفت
انقد درگیرش شده بود ک اونو ب لیست کارای مهمش اضافه کرد
تا بش رسیدگی کنه...
پرش زمانی
صبح
ساناکو:: بی عرزه چقد میخابی؟؟
سوبین:: یاااا نونااااا میخام برم پیش اناااا
ساناکو:: انقد نونا آنا نگو ک حالمو بهم میزنی
سوبین:: یااااااااااااا بیا بیدار شدم پاشدم نشستم خب؟؟؟ چته
ساناکو یکی زد تو گوشش
ساناکو:: الدنگ
بعدش رفت
سوبین:: قهر کرد مثلا؟!😐
ساناکو رفت بیرون
سمت پارکینگ رفت و سوار ماشینش شد
کوک رو ندیده بود
دیشبم ک باز پاشد کوک نبود
حتما رفت پیش لیا...
ساناکو:: آخه لیا جنده؟؟ قحطیه...
بعدش راه افتاد و رفت سمت شرکت جیمین...
تا شاید چیزای دیگه از جئون جونگ میونگ پیدا کنه
اما شبم کلی کار داشتن...
۴۷.۲k
۲۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.