•ات•
•ات•
من اتم و ۱۷سالمه من با جیمین ازدواج کردم جیمین عضو بی تی اس
من دقیقا نمیدونم اونو دوست دارم یا نه نه میتونم بگم نه ازش بدم میاد نه میتونم بگم نه ازش خوشم میاد و... خلاصه
اون همیشه با من سرد رفتار میکنه اما توی لایو یا بیرون جوری با من رفتار میکنه که انگار....انگار دوستم داره
تق تق
ات:بله
جیمین: شام گذاشتی یا نه؟(سرد و خسته)
ات: بله گذاشتم
جیمین: کی حاضر میشه؟
ات:حدود ۱۰ یا ۲۰دقیقه بعد
جیمین :باشه من میرم حموم شام رو بچین تا بیام
ات:چشم
•ات•
از همون روز ازدواج جیمین نزاشت عادی حرف بزنم همیشه حس میکنم با یه غریبه دارم حرف میزنم چون حرف زدنمونم خیلی رسمه البته من اینطوریم جیمین خودش حرفم با حرفش نگیره بد حرف میزنه خب اینم از میز شام
۱۰دقیقه همینطوری نشسته بودم دیدم جیمین نمیاد رفتم سمت اتاق
خواستم در بزنم که جیمین در رو باز کرد
ج: گفتم بچین میام....لازم نبود بیای بالا(سرد و کنایه دار)
ات: ببخشید
جیمین رفت سمت میز
نشست یه نگاهی به غذا ها کرد
ج: یه لیوان بده
ات:چشم
لایک کنید
من اتم و ۱۷سالمه من با جیمین ازدواج کردم جیمین عضو بی تی اس
من دقیقا نمیدونم اونو دوست دارم یا نه نه میتونم بگم نه ازش بدم میاد نه میتونم بگم نه ازش خوشم میاد و... خلاصه
اون همیشه با من سرد رفتار میکنه اما توی لایو یا بیرون جوری با من رفتار میکنه که انگار....انگار دوستم داره
تق تق
ات:بله
جیمین: شام گذاشتی یا نه؟(سرد و خسته)
ات: بله گذاشتم
جیمین: کی حاضر میشه؟
ات:حدود ۱۰ یا ۲۰دقیقه بعد
جیمین :باشه من میرم حموم شام رو بچین تا بیام
ات:چشم
•ات•
از همون روز ازدواج جیمین نزاشت عادی حرف بزنم همیشه حس میکنم با یه غریبه دارم حرف میزنم چون حرف زدنمونم خیلی رسمه البته من اینطوریم جیمین خودش حرفم با حرفش نگیره بد حرف میزنه خب اینم از میز شام
۱۰دقیقه همینطوری نشسته بودم دیدم جیمین نمیاد رفتم سمت اتاق
خواستم در بزنم که جیمین در رو باز کرد
ج: گفتم بچین میام....لازم نبود بیای بالا(سرد و کنایه دار)
ات: ببخشید
جیمین رفت سمت میز
نشست یه نگاهی به غذا ها کرد
ج: یه لیوان بده
ات:چشم
لایک کنید
۲.۳k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.