بخون من که اشکم در اومد

بخون من که اشکم در اومد
👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت.
😡 و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی.
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی دو سالت بود مشغول شد به اموزش دادنت به راه رفتن
😡 اما تو با فرار از آن هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی.



👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی سه سالت بود مشغول شد به غذاهای خوشمزه برایت پختن
😡 و تو با ریختن غذا بر روی زمین ازش تشکر کردی
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن را یاد بگیری
😡 و تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن بهترین لباساها برای عید
😡 وتو با کثیف کردن لباسها از او تشکر کردی
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام کردن تو در مدرسه
😡 وتو با جیغ و داد که نمیخواهم بروم به مدرسه از او تشکر کردی
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی که ده سالت بود مشغول شد به منتظر ماندنت برای برگشت از مدرسه تا تو را در اغوش بگیرد
😡 و تو با زود رفتن به اتاقت از او تشکر کردی
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
☺ ️وقتی پانزده سالت بود مشغول شد به گریه کردن برای پیروز شدنت
😡 وتو با خواستن هدیه بابت پیروزیت از او تشکر کردی



👇 👇
دیدگاه ها (۱۴۸)

از دست ِباران دلخورم، دیشب نباریددیشب نه باران آمد و نه ماه ...

کی میرسم به لذت در خواب دیدنتسخت است سخت از لب مردم شنیدنت ه...

گفتم:میری؟؟گفت:آره....گفتم:منم بیام؟؟؟گفت جایی که من میرم جا...

ⓜⓘⓜ 🍁 ⓜⓔⓢⓛⓔ 🍂 ⓜⓐⓡⓨⓐⓜ 🍁 🍂 چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمیک...

سناریو درخواستیوقتی خواب میبینی مردن و میری بغلشون گریه میکن...

قهوه تلخ پارت ۳۷فوجیوارا: غذا چطوره؟دازای: خوبهفوجیوارا سان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط