نام رمان:عشق اجباری
نام رمان:عشق اجباری
کاپل:ات_جونگکوک
ژانر_غمگین_عاشقانه
تعداد پارت:نامعلوم
Part 4
(ویو ات)صبح از خاب بلند شدم رفتم غذاهارو درست کردم خونرو تمیز کردم که دیدم جونگکوک اومد..
جونگکوک:هوی هرزه لباسای منو سوجینو باید بشوری خودشم توحیاط فهمیدی
ات:چشم.
(ویو ات)قرار بود کل عمارتو پاک کنم که تا ۱۱ شب طول کشید که سوجین اومد...
سوجین:سلام... هرزه
ات:هرزه خودتی به چه حقی بهم میگی هرزه ها(داد)
سوجین:اوپا ببین بهم چی گفت(با گریه)
جونگکوک:هوی هرزه با دوست دخترم درست حرف بزن فهمیدی(با داد)
ات:...
(ویو ات)هیچی نگفتم بزور داشتم زندگیو تحمل میکردم اونا دوتایی نشسته بودن تو کاناپه و میگفتن میخندیدن...
جونگکوک:هی هرزه دوتا آبمیوه بیار
ات:چشم
(ویو ات)آبمیوه رو بردم که سوجین گفت..
سوجین:اه اه چقد بده یبار دیگه درست کن(دختره فتنه😐)
جونگکوک:برو یبار دیگه درست کن سریع
ات:چشم
(ویو ات)رفتم یبار دیگه درست کردم بردم..
سوجین:زیادم خوب نشده ولی حالا این دفعه میبخشمت تکرار نشه
ات:چشم
(ویو ات)رفتم لباساشونو بردم حیاط بشورم هوا خیلی سرد بود ۱۲ شب بود. دستام از شدت سرما قرمز شده بود و میسوخت با گریه لباسارو شستم و آویزون کردم خشک بشن اومدم تو رفتم سمت اتاقم که...
سوجین:اوپا دلم پیتزا میخاد
جونگکوک:هوی هرزه بیا پیتزا درست کن
(ویو ات)دیگه کلافع شده بودم از این رفتاراش که گفتم...
ات:مگه من خدمتکارتم هرچی بخای انجام بدم خودتون چلاقید اخرین بارت باشه به من دستور میدید..
جونگکوک:هرزه صداتو نبر بالا ادم نیستی نه
(ویو ات)دیدم اومد سمتم از موهام کشید و پرتم کرد زمین همش منو میزد اصن حالم خوب نبود...
سوجین:اوپا ولش کن(با خنده)
جونگکوک:دختره هرزه حقته مثل سگ بزنمت اره...
(ویو ات)داشت منو میز که می سون اومد خونه(می سون خواهر جونگکوکه)
می سون:جونگکوک چیکارش داری دیوونه شدی؟
کوک:اره این یه دختره هرزس که حالم ازش بهم میخوره
می سون:هرزع این نیست هرزه اون سوجینه که فقط بخاطر ثروتت ترو میخاد
کوک:درباره سوجین درست حرف بزن
می سون:نمیزنم چون اون واقعا یه هرزس
سوجین:اوپا نمیخای چیزی بگی(گریه)
می سون:تو خفه همه چی تخصیر توعه تو تو تو بدون(با داد)
کوک:...
(ویو ات)می سون دستمو گرفت برد تو اتاقم من خابیدم که بهم گفت
می سون:الهی دورت بگردم ببخشید کوک دیوونس فقط بخاطر اون دختره
ات... اشکال... نداره
می سون:بخاب من اینجام کنارتم
(ویو ات)خابیدم که می سونم کنارم بود...
لایک کامنت یادتون نره🥲🤍
کاپل:ات_جونگکوک
ژانر_غمگین_عاشقانه
تعداد پارت:نامعلوم
Part 4
(ویو ات)صبح از خاب بلند شدم رفتم غذاهارو درست کردم خونرو تمیز کردم که دیدم جونگکوک اومد..
جونگکوک:هوی هرزه لباسای منو سوجینو باید بشوری خودشم توحیاط فهمیدی
ات:چشم.
(ویو ات)قرار بود کل عمارتو پاک کنم که تا ۱۱ شب طول کشید که سوجین اومد...
سوجین:سلام... هرزه
ات:هرزه خودتی به چه حقی بهم میگی هرزه ها(داد)
سوجین:اوپا ببین بهم چی گفت(با گریه)
جونگکوک:هوی هرزه با دوست دخترم درست حرف بزن فهمیدی(با داد)
ات:...
(ویو ات)هیچی نگفتم بزور داشتم زندگیو تحمل میکردم اونا دوتایی نشسته بودن تو کاناپه و میگفتن میخندیدن...
جونگکوک:هی هرزه دوتا آبمیوه بیار
ات:چشم
(ویو ات)آبمیوه رو بردم که سوجین گفت..
سوجین:اه اه چقد بده یبار دیگه درست کن(دختره فتنه😐)
جونگکوک:برو یبار دیگه درست کن سریع
ات:چشم
(ویو ات)رفتم یبار دیگه درست کردم بردم..
سوجین:زیادم خوب نشده ولی حالا این دفعه میبخشمت تکرار نشه
ات:چشم
(ویو ات)رفتم لباساشونو بردم حیاط بشورم هوا خیلی سرد بود ۱۲ شب بود. دستام از شدت سرما قرمز شده بود و میسوخت با گریه لباسارو شستم و آویزون کردم خشک بشن اومدم تو رفتم سمت اتاقم که...
سوجین:اوپا دلم پیتزا میخاد
جونگکوک:هوی هرزه بیا پیتزا درست کن
(ویو ات)دیگه کلافع شده بودم از این رفتاراش که گفتم...
ات:مگه من خدمتکارتم هرچی بخای انجام بدم خودتون چلاقید اخرین بارت باشه به من دستور میدید..
جونگکوک:هرزه صداتو نبر بالا ادم نیستی نه
(ویو ات)دیدم اومد سمتم از موهام کشید و پرتم کرد زمین همش منو میزد اصن حالم خوب نبود...
سوجین:اوپا ولش کن(با خنده)
جونگکوک:دختره هرزه حقته مثل سگ بزنمت اره...
(ویو ات)داشت منو میز که می سون اومد خونه(می سون خواهر جونگکوکه)
می سون:جونگکوک چیکارش داری دیوونه شدی؟
کوک:اره این یه دختره هرزس که حالم ازش بهم میخوره
می سون:هرزع این نیست هرزه اون سوجینه که فقط بخاطر ثروتت ترو میخاد
کوک:درباره سوجین درست حرف بزن
می سون:نمیزنم چون اون واقعا یه هرزس
سوجین:اوپا نمیخای چیزی بگی(گریه)
می سون:تو خفه همه چی تخصیر توعه تو تو تو بدون(با داد)
کوک:...
(ویو ات)می سون دستمو گرفت برد تو اتاقم من خابیدم که بهم گفت
می سون:الهی دورت بگردم ببخشید کوک دیوونس فقط بخاطر اون دختره
ات... اشکال... نداره
می سون:بخاب من اینجام کنارتم
(ویو ات)خابیدم که می سونم کنارم بود...
لایک کامنت یادتون نره🥲🤍
۷.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.