با قدم های آروم به سمت کوک رفت که سرش رو بالا گرفت و ...

با قدم های آروم به سمت کوک رفت که سرش رو بالا گرفت و با دست کشیدن به داخل موهاش و عقب دادنشون به لاهی خیره شد

چهره ای که نمیشد فهمید غم داره نگرانه عصبانیت یا شاد!
_آم..
بدون اینکه اجازه بده کوک حرفی بزنه اون رو در آغوش گرفت و محکم فشارش داد

کوک در حالی که جا خورده بود دست های افتادش رو به پشت کمرش رسوند و نوازشش کرد
بعد از اینکه لاهی از بغلش بیرون اومد تیله های اشکیش رو دید که بهش زل زده بود
_خیلی احمقی کوک!
...
# بی تی اس
دیدگاه ها (۰)

#جنگل یوسانگ#پارت ۳۴صداش به قدری بلند بود که کوک بیشتر از جا...

#جنگل یوسانگ#ادامه ی پارت ۳۴نامه ی تهیونگ رو توی دستش گذاشت ...

#جنگل یوسانگ#پارت۳۳(یک هفته بعد)(بیمارستان جین یانگ)(ساعت ۱۰...

#جنگل یوسانگ#پارت ۳۲نه قبول نمی کرد که ته تنها باشه چطور می‌...

﴿ برده ﴾۴۵ part وقتی یه سول برای ذره ای هوای به بوسه شون مک...

برده ﴾ ۳۹ part منشی : با دوستشون یه کافه برای ناهارخوردن رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط