وارد خونه شدو چراغارو روشن کرد کیفشو یه گوشه پرت کرد خودشو انداخت روی ...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪
𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²
𝕡𝕒𝕣𝕥:³
وارد خونه شدو چراغارو روشن کرد. کیفشو یه گوشه پرت کرد، خودشو انداخت روی مبلو چشماشو بست اما همین‌که یکم آروم گرفت گوشیش زنگ خورد.
"اههههه گندش بزنن":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
تلفنشو از داخل کیفش برداشت‌و جواب داد.
"بفرمایید":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"هان الیزا؟":....
"بله خودمم":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"نشناختی؟":....
"به‌جا نیاوردم. شما؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"رابرتم. هوانگ رابرت":..‌.
یادش اومد. همون کسی که چشماشو باز کرد و همون عوضی داخل مهمونی.
"تو....":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"آره احتمالا ازم بدت میاد چون زندگیه مشترکتو به آتیش کشیدم ولی بخاطره خودت بود"
"نمیدونم ازت بدم بیاد یا ازت ممنون باشم اما اینکه ازت بدم بیاد رو ترجیح میدم":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"اوه.. بی‌‌خیال مهم نیست. شنیدم وکیل شدی"
"به تو ربطی داره؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"دختر جون انقدر بداخلاق نباش"
"بهتره باهام رسمی‌تر حرف بزنی هوانگ":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"باشه‌بابا اه. میتونی وکیلم بشی یا نه؟"
"هوم حتما وکیل مافیایی بشم که کلی جنایت کرده و انتظارم داره پرونده رو به نفعش تموم کنم":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"حوصله چونه زدن ندارم آره یا نه؟"
"نه":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"پوله خوبی بهت میدما"
"پسر خوب... منو با پول نمیتونی بخری گرفتی؟ حالاهم اگه چرت‌وپرتات تموم شد قطع میکنم":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
"الیزا..."
"بدرود":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒
تلفن را قطع کردو روی مبل انداخت. یه لحظه.. فقط یه لحظه به تمامیه روزایی که با جئون گذشت فکر کرد. لبخند تلخی زد و دوباره.... چشماشو بست....
______
فعلا اینو داشته باشید
بچه‌ها من دهنم داره سرویس میشه
خیلی راحت‌تره وقتی از زبون اشخاص داستان رو بنویسم.
مثلا نگم که: دستای الیزا یخ زدن
از زبون الیزا بگم مثلا:
دستام یخ زدن
دهنم داره سرویس میشه دیر دیر مینویسم علتش همینه
راستی مینویسم دوباره منتظر باشین
دیدگاه ها (۲۷)

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:⁴"دست از سرم بردار":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒"کوچولوم من ...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:⁵"بله؟":𝕜𝕠𝕠𝕜"سلام""تو... چی‌میخوای؟":...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:²"شماها اینجا بودینو اون فرار کرد احم...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:¹"متهم بی‌گناه شناخته شد. دادگان به پ...

رمان فیک پارت 5 شرط کامنت بالای 15بچه ها دفعه قبلی لایکا نرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط