He was wonderful🦑part:1۳
He was wonderful🦑part:1۳
ات:تهیونگ اوپااا دوستت دارم!!
ته ویو:
حالم خیلی خوب شده بود...ولی انگار کسی دنبالم نمیگشت...نمیدونم چی شده بود...چطور به بیمارستان اومدم...پس ات و اعضا کجان؟
یه حس عجیبی داشتم...پنجره رو باز کردم و شنیدم دوستت دارم؟یکی بلافاصله افتاد...بوی عطر یه فرد خاصی اومد...صداش...اون صدا...حس خیلی بدی پیدا کردم و فورا از تختم اومدم پایین رو رفتم توی حیاط...ات...ات تو چیکار کردی؟ات تمام این مدت اینجا بود؟
ته:اتتت!!(عصبی)
کراش ات:ات؟تو....(صدای ته رو شنید خفه شد)
ته:ات تو اومدی اینجا دیدن من یا پریدن توی بغل کراشت؟(عصبی)
کراش ات:چ...چی؟کراشش؟دیدن تو؟چی میگی!!
(دعوا و بحث شکل گرفت)
ات ویو:وقتی پریدم افتادم توی بغل یکی...زنده مونده بودم!!صدای ته...ته زندس؟
ته:هی مرتیکه تو دوست دختر منو بغل کردی که چی بشه!!
کراش ات:چی میگی من بغلش کردم؟اون فقط..
ته:هیی...ات؟(دید ات بیهوش شده)
کراش ات:(ات رو گذاشت رو زمین)هی چیشد
ته:هی ات...بیبی!!
ات:تهیونگ اوپااا دوستت دارم!!
ته ویو:
حالم خیلی خوب شده بود...ولی انگار کسی دنبالم نمیگشت...نمیدونم چی شده بود...چطور به بیمارستان اومدم...پس ات و اعضا کجان؟
یه حس عجیبی داشتم...پنجره رو باز کردم و شنیدم دوستت دارم؟یکی بلافاصله افتاد...بوی عطر یه فرد خاصی اومد...صداش...اون صدا...حس خیلی بدی پیدا کردم و فورا از تختم اومدم پایین رو رفتم توی حیاط...ات...ات تو چیکار کردی؟ات تمام این مدت اینجا بود؟
ته:اتتت!!(عصبی)
کراش ات:ات؟تو....(صدای ته رو شنید خفه شد)
ته:ات تو اومدی اینجا دیدن من یا پریدن توی بغل کراشت؟(عصبی)
کراش ات:چ...چی؟کراشش؟دیدن تو؟چی میگی!!
(دعوا و بحث شکل گرفت)
ات ویو:وقتی پریدم افتادم توی بغل یکی...زنده مونده بودم!!صدای ته...ته زندس؟
ته:هی مرتیکه تو دوست دختر منو بغل کردی که چی بشه!!
کراش ات:چی میگی من بغلش کردم؟اون فقط..
ته:هیی...ات؟(دید ات بیهوش شده)
کراش ات:(ات رو گذاشت رو زمین)هی چیشد
ته:هی ات...بیبی!!
۸.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.