توی زندگی بعدیم میبینمت
#توی_زندگی_بعدیم_میبینمت
پارت 1۳
تو خواب :
اینجا کجاست من کجام کسی هستت اینجا چقد تاریکهه چرا دست و پام با زنجیر بستست *با داد *
نویسنده : بچه ها محیطی که تهیونگ میبینه یه جای تاریک هست که توش یه لامپ روشن هست و یه چیزی مثل اتاق زندانه ... تهیونگ نمیدونه چرا اینجاست
تهیونگ : اهاییییی یکی اینجاستتت یکییی این در لعنتووو بار کنههه من چرا اینجاممم عوضی هاااا * با داد*
همینجور که تهیونگ داشت داد میزد در باز میشه و به طرز عجیبی کوک میاد
تهیونگ تا کوک رو میبینه قلبش وای میسته کوک خیلی تغییر کرده بود ظاهرش همش لباس های سیاه پوشیده بود و موهاش بلند بود و با چشم های جدی روبه روی تهیونگ وایساده بود
ویو ته : چیی کوک اینجا چیکار میکنه چرا با این لباس هاست چزا انقد ظاهرش سرد شده این کوک نیست
تهیونگ : چی کوک تویی چه غلطی میکنی دست و پام رو باز کن تو مگه زخمی نبودی
کوک دستش رو میزاره روی میز و نزدیک تر میاد
کوک : بلاخره پیدات کردم عوضی قراره مجازات بشی انتقامم رو ازت میگیرم
تهیونگ : کوک چی داری میگی این چرت و پرت ها چیه میگی زنجیرو باز کن لعنتی
کوک یه چک محکم به تهیونگ میزنه و تهیونگ از صندلی میوفته
کوک : انقد کص شعر نگو اشغاللل تو اونو جلوی چشمام کشتییی بهت التماس میکرد که نکشیش ولی تو این کارو کردیی * با دادد
و شلاقو میگیره و میزنتش
تهیونگ : اهه مادر جنده چی میگی چیزی زدیی * سرفه میکنه*
کوک تهیونگ رو بلند میکنه و میچسبونه به دیوار و تفنگشو بعل گوشش میگیره
کوک : پس یادت نمیاد هاا خودتو میزنی به اون راه .. چطور تونستییی این کارو کنی اون دوستمون بود تو با همین دستات کشتیییی ... یادت نیست هااا یادتت بیارررررر * با داد جوریکه صداش تو گوش تهیونگ پیچید *
پارت جدید خدمتتون😁
#v_jk
پارت 1۳
تو خواب :
اینجا کجاست من کجام کسی هستت اینجا چقد تاریکهه چرا دست و پام با زنجیر بستست *با داد *
نویسنده : بچه ها محیطی که تهیونگ میبینه یه جای تاریک هست که توش یه لامپ روشن هست و یه چیزی مثل اتاق زندانه ... تهیونگ نمیدونه چرا اینجاست
تهیونگ : اهاییییی یکی اینجاستتت یکییی این در لعنتووو بار کنههه من چرا اینجاممم عوضی هاااا * با داد*
همینجور که تهیونگ داشت داد میزد در باز میشه و به طرز عجیبی کوک میاد
تهیونگ تا کوک رو میبینه قلبش وای میسته کوک خیلی تغییر کرده بود ظاهرش همش لباس های سیاه پوشیده بود و موهاش بلند بود و با چشم های جدی روبه روی تهیونگ وایساده بود
ویو ته : چیی کوک اینجا چیکار میکنه چرا با این لباس هاست چزا انقد ظاهرش سرد شده این کوک نیست
تهیونگ : چی کوک تویی چه غلطی میکنی دست و پام رو باز کن تو مگه زخمی نبودی
کوک دستش رو میزاره روی میز و نزدیک تر میاد
کوک : بلاخره پیدات کردم عوضی قراره مجازات بشی انتقامم رو ازت میگیرم
تهیونگ : کوک چی داری میگی این چرت و پرت ها چیه میگی زنجیرو باز کن لعنتی
کوک یه چک محکم به تهیونگ میزنه و تهیونگ از صندلی میوفته
کوک : انقد کص شعر نگو اشغاللل تو اونو جلوی چشمام کشتییی بهت التماس میکرد که نکشیش ولی تو این کارو کردیی * با دادد
و شلاقو میگیره و میزنتش
تهیونگ : اهه مادر جنده چی میگی چیزی زدیی * سرفه میکنه*
کوک تهیونگ رو بلند میکنه و میچسبونه به دیوار و تفنگشو بعل گوشش میگیره
کوک : پس یادت نمیاد هاا خودتو میزنی به اون راه .. چطور تونستییی این کارو کنی اون دوستمون بود تو با همین دستات کشتیییی ... یادت نیست هااا یادتت بیارررررر * با داد جوریکه صداش تو گوش تهیونگ پیچید *
پارت جدید خدمتتون😁
#v_jk
۴.۷k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.