part 100
#part_100
#دوروکـــ
همراه با آسیه وارد مدرسه شدیم...
کسری از ثانیه کشیده شدم تو بغل یکی...
با دیدن یاسمین با تعجب چند قدم عقب رفتم...
از بغلم بیرون امد و با ذوق گفت
یاسمین:دوروک خیلی خشحال شدم که دوباره دیدمت
به طرف آسیه برگشتم که یک تای ابروشو بالا انداخته بود
و حرصی به یاسمین خیره شده بود...چهرهی متعجب
به خودم گرفتم و گفتم
دوروک:ببخشید شما؟
یاسمین:دوروک خیلی بامزهای باشه خندیدم هع هع
خواستم حرفی بزنم که آسیه جلوم ایستاد و یاسمین هول داد
آسیه:میبینی که؛یجوری فراموشت کرده که حتا اسمتو نمیدونه
یاسمین:چی میگی تو؟
تو همونی نبودی که به دوروک تهمت تجاوز زدی؟
آسیه:آره دقیقا..!..توعم همونی بودی که وقتی همه بیگناهی دوروکو باور کردن تو باور نکردی
یاسمین:این جروبحثا تو رابطه پیش میاد گلم
تو دخالت نکن منو عشقم اون مضوع رو حل کردیم
با تعجب به اون دوتا نگاه میکردم که بیتوجه به من
داشتن دعوا میکردن..سرخوش خندیدم و گفتم
دوروک:خانوما دعوا نکنید من متعلق به همتونم!
با نگاهِ آسیه آب دهنمو به سختی قورت دادم...
سرمو انداختم پایین و مثل یک بچهی خوب
محل جنایتُ ترک کردم
#دوروکـــ
همراه با آسیه وارد مدرسه شدیم...
کسری از ثانیه کشیده شدم تو بغل یکی...
با دیدن یاسمین با تعجب چند قدم عقب رفتم...
از بغلم بیرون امد و با ذوق گفت
یاسمین:دوروک خیلی خشحال شدم که دوباره دیدمت
به طرف آسیه برگشتم که یک تای ابروشو بالا انداخته بود
و حرصی به یاسمین خیره شده بود...چهرهی متعجب
به خودم گرفتم و گفتم
دوروک:ببخشید شما؟
یاسمین:دوروک خیلی بامزهای باشه خندیدم هع هع
خواستم حرفی بزنم که آسیه جلوم ایستاد و یاسمین هول داد
آسیه:میبینی که؛یجوری فراموشت کرده که حتا اسمتو نمیدونه
یاسمین:چی میگی تو؟
تو همونی نبودی که به دوروک تهمت تجاوز زدی؟
آسیه:آره دقیقا..!..توعم همونی بودی که وقتی همه بیگناهی دوروکو باور کردن تو باور نکردی
یاسمین:این جروبحثا تو رابطه پیش میاد گلم
تو دخالت نکن منو عشقم اون مضوع رو حل کردیم
با تعجب به اون دوتا نگاه میکردم که بیتوجه به من
داشتن دعوا میکردن..سرخوش خندیدم و گفتم
دوروک:خانوما دعوا نکنید من متعلق به همتونم!
با نگاهِ آسیه آب دهنمو به سختی قورت دادم...
سرمو انداختم پایین و مثل یک بچهی خوب
محل جنایتُ ترک کردم
۱.۷k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.