✨️🦋پروانه کوچولو🦋✨️
✨️🦋پروانه کوچولو🦋✨️
✨️🦋پارت ۵۶🦋✨️
✨️🦋ویو سنا🦋✨️
تهیونگ: خودت میدونی نظرم عوض نمیشه(سرد) سنا: اوکی خودت این بازی رو شروع کردی(سرد) بعد ولش کردم خواستم برم بیرون که از دستم گرفت کشیدم سمت خودش تهیونگ: به قوله خودت زنمی(سرد) سنا:خب که چی (سرد) تهیونگ: از کنارم تکون نمیخوری اونجا جمع مافیا هاست خیلی خطرناکه سنا: الان داری نگرانم میشی خودت مگه نگفتی باید تنبیه بشم پس خودتم رو حرفت بمون سعی نکن ازم مراقبت کنی اوکی تهیونگ چیزی نگفت منم دستمو از دستش کشیدم بیرون و رفتم از اتاق بیرون تهیونگم پشت سرم اومد من رفتم پایین واوو چقدر خوشگلههههه مهمونا منتظره ما بودن تهیونگ سریع دستم رو گرفت با خودش بردم پایین شروع کردیم به سلام علیک دادن نشستیم تو جاهامون دیگه ی ساعت شده بود همه درحال رقص بودن منو تهیونگ باهم لجمون گرفته بود غرورمون نمیذاشت باهم برقصیم ی لحظه حس کردم دوباره حالت تهوع گرفتم سریع از جام بلند شدم به سرعت رفتم سمت دسشویی شروع کردم به بالا آوردن بعد تموم شدن کارم صورتمو شستم نه جوری که آرایشم پاک شه فقط دهنم رو شستم و رژم رو تمدید کردم خواستم برم بیرون که یهو ی مرده م.ست اومد تو درو بست من ترسیدم خواستم از کنارش رد شم که بازوم گرفت کشید انداختم رو زمین علامتش (×) ×کجا با این عجله خوشگله (مس.ت) از رو زمین بلند شدم سنا: بکش کنار بزار برم خواستم هولش بدم که تف.نگش رو درآورد قشنگ ریدم به خودم واییییییییییی تهیونگ گفته بود مواظب باشم از کنارش جوم نخورم الان چیکار کنم ×نترس خوشگله اگر به حرفم گوش کنی اتفاقی برات نمیوفته الان چیکار کنم این عو.ضی معلوم بود چی میخواد تهیونگ کجاییییی مرده نزدیک نزدیک تر میشد و من عقب تر میرفتم دیگه چسبیده بودم به دیوار اشکم دراومد...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🥺✨️
✨️🦋پارت ۵۶🦋✨️
✨️🦋ویو سنا🦋✨️
تهیونگ: خودت میدونی نظرم عوض نمیشه(سرد) سنا: اوکی خودت این بازی رو شروع کردی(سرد) بعد ولش کردم خواستم برم بیرون که از دستم گرفت کشیدم سمت خودش تهیونگ: به قوله خودت زنمی(سرد) سنا:خب که چی (سرد) تهیونگ: از کنارم تکون نمیخوری اونجا جمع مافیا هاست خیلی خطرناکه سنا: الان داری نگرانم میشی خودت مگه نگفتی باید تنبیه بشم پس خودتم رو حرفت بمون سعی نکن ازم مراقبت کنی اوکی تهیونگ چیزی نگفت منم دستمو از دستش کشیدم بیرون و رفتم از اتاق بیرون تهیونگم پشت سرم اومد من رفتم پایین واوو چقدر خوشگلههههه مهمونا منتظره ما بودن تهیونگ سریع دستم رو گرفت با خودش بردم پایین شروع کردیم به سلام علیک دادن نشستیم تو جاهامون دیگه ی ساعت شده بود همه درحال رقص بودن منو تهیونگ باهم لجمون گرفته بود غرورمون نمیذاشت باهم برقصیم ی لحظه حس کردم دوباره حالت تهوع گرفتم سریع از جام بلند شدم به سرعت رفتم سمت دسشویی شروع کردم به بالا آوردن بعد تموم شدن کارم صورتمو شستم نه جوری که آرایشم پاک شه فقط دهنم رو شستم و رژم رو تمدید کردم خواستم برم بیرون که یهو ی مرده م.ست اومد تو درو بست من ترسیدم خواستم از کنارش رد شم که بازوم گرفت کشید انداختم رو زمین علامتش (×) ×کجا با این عجله خوشگله (مس.ت) از رو زمین بلند شدم سنا: بکش کنار بزار برم خواستم هولش بدم که تف.نگش رو درآورد قشنگ ریدم به خودم واییییییییییی تهیونگ گفته بود مواظب باشم از کنارش جوم نخورم الان چیکار کنم ×نترس خوشگله اگر به حرفم گوش کنی اتفاقی برات نمیوفته الان چیکار کنم این عو.ضی معلوم بود چی میخواد تهیونگ کجاییییی مرده نزدیک نزدیک تر میشد و من عقب تر میرفتم دیگه چسبیده بودم به دیوار اشکم دراومد...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🥺✨️
۲۳.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.