P:10
P:10
ویو ب ۲ سال بعد:
ویو ات: من اون شب از خونه فرار کردم... و اومدم لاس وگاس( کشوری ک خلی کراشع🗿😔) حعی دلم برای کوک و تهیونگ تنگ شده اون شب برام فیلم فرستادن ک کوک و تهیونگ بهم خیانت کردن و من فهمیدم ک اونارو دوس دارم ولی من نمیتونم بینشون فرق یا یکیو انتخاب کنم و من ی شرکت مدلینگ زدم و من الان چند هفته ای میشه ک حاملم حعی
امروز باید با یکی قرار داد ببیندیم
ویو تهیونگ و کوک: الان ۲ سالی میشه ک ات رو ندیدیم و خیلی دلمون براش تنگ شده موهاش لباش(🗿🤲) عطرش بغلش
و امروز باید توی لاس و گاس با یک شرکتی قرار داد ببندیم
ات: امروز باید توی مهمونی قرار داد ببندیم رفتم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم در اومدم ی لباس مشکی با یقعه اسکی و استین دار بود ولی دست چپم استین نداشت موهامو دم اسبی بستم و ی ارایش ملایم کردم و عطر زدم و رفتم سوار ماشین ماشین مازراتی شدم و ب سمت مهمونی حرکت کردم چند مین بعد رسیدم و رفتم داخل بزرگ بود زیاد اهمیت ندادم و رفتم پیش اقای جانگ
ات: سلام اقای جانگ
جانگ: سلام خانم پارک خوش اومدید
ات: ممنون
سرمو چرخوندم با چیزی ک دیدم شوکه شدم اون..اون تهیونگ و کوک بودن هه اهمیت ندادم سعی کردم عادی نشون بدم
تهیونگ: کو..ک این ات...نیست
کوک: اره خودشه بیا عادی نشون بدیم
رفتیم نزدیک تر
جانگ: ببین کی اینجاس خوس اومدین اقای کیم و خوش اومدین اقای جئون
تهیونگ و کوک : ممنون
ات: هوف تهیونگ و کوک همش نگام میکنن ولی اونا....نباید بفهمن ک من حاملم
تهیونگ: خودکار رو برداشتم و قرار داد رو امضا کردم کوک هم کرد
ات: تهیونگ دستشو با ی پوزخنده دراز کرد منم خیلی سرد دستمو بردم جلو دستمو فشار داده بود استخونام پودر شدن بلاخره ول کرد اخیش دستم ب چیز رفت
و کوک هم دستشو دراز کرد
منم دستمو بردم ک بای نیشخند نگام میکرد عیش هنوزم همون اعتماد ب مریخ هست رفتم نشستم رو یکی از صندلیا
و همه شروع ب رقصیدن شدن چقد چندش اورانه اولش همچی خوب ولی بعدش ب گند کشیده شدن ک دستی جلو صورتم مانع شد از افکارم بیام بیرون
ات: سرمو برم بالا دیدم کوک بود
کوک: افتخار میدید لیدی؟
ات: نه
یهو منو کشوند تو بغلش و کمرمو صفت گرفت چسبوند ب خودش
کوک: هه لیتل گرل فک کردی فرار کردی من ازت دست میکشم
ات: هنوزم همون اعتماد ب مریخی بعدشم اون هرزه ها ولتون کردن؟ (نیشخند) کوک اعصبانی شد دستشو روی کمرم محکم فشار داد
ات: اییییی
کوک:....
شرطا:
لایک:۱۰
ویو ب ۲ سال بعد:
ویو ات: من اون شب از خونه فرار کردم... و اومدم لاس وگاس( کشوری ک خلی کراشع🗿😔) حعی دلم برای کوک و تهیونگ تنگ شده اون شب برام فیلم فرستادن ک کوک و تهیونگ بهم خیانت کردن و من فهمیدم ک اونارو دوس دارم ولی من نمیتونم بینشون فرق یا یکیو انتخاب کنم و من ی شرکت مدلینگ زدم و من الان چند هفته ای میشه ک حاملم حعی
امروز باید با یکی قرار داد ببیندیم
ویو تهیونگ و کوک: الان ۲ سالی میشه ک ات رو ندیدیم و خیلی دلمون براش تنگ شده موهاش لباش(🗿🤲) عطرش بغلش
و امروز باید توی لاس و گاس با یک شرکتی قرار داد ببندیم
ات: امروز باید توی مهمونی قرار داد ببندیم رفتم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم در اومدم ی لباس مشکی با یقعه اسکی و استین دار بود ولی دست چپم استین نداشت موهامو دم اسبی بستم و ی ارایش ملایم کردم و عطر زدم و رفتم سوار ماشین ماشین مازراتی شدم و ب سمت مهمونی حرکت کردم چند مین بعد رسیدم و رفتم داخل بزرگ بود زیاد اهمیت ندادم و رفتم پیش اقای جانگ
ات: سلام اقای جانگ
جانگ: سلام خانم پارک خوش اومدید
ات: ممنون
سرمو چرخوندم با چیزی ک دیدم شوکه شدم اون..اون تهیونگ و کوک بودن هه اهمیت ندادم سعی کردم عادی نشون بدم
تهیونگ: کو..ک این ات...نیست
کوک: اره خودشه بیا عادی نشون بدیم
رفتیم نزدیک تر
جانگ: ببین کی اینجاس خوس اومدین اقای کیم و خوش اومدین اقای جئون
تهیونگ و کوک : ممنون
ات: هوف تهیونگ و کوک همش نگام میکنن ولی اونا....نباید بفهمن ک من حاملم
تهیونگ: خودکار رو برداشتم و قرار داد رو امضا کردم کوک هم کرد
ات: تهیونگ دستشو با ی پوزخنده دراز کرد منم خیلی سرد دستمو بردم جلو دستمو فشار داده بود استخونام پودر شدن بلاخره ول کرد اخیش دستم ب چیز رفت
و کوک هم دستشو دراز کرد
منم دستمو بردم ک بای نیشخند نگام میکرد عیش هنوزم همون اعتماد ب مریخ هست رفتم نشستم رو یکی از صندلیا
و همه شروع ب رقصیدن شدن چقد چندش اورانه اولش همچی خوب ولی بعدش ب گند کشیده شدن ک دستی جلو صورتم مانع شد از افکارم بیام بیرون
ات: سرمو برم بالا دیدم کوک بود
کوک: افتخار میدید لیدی؟
ات: نه
یهو منو کشوند تو بغلش و کمرمو صفت گرفت چسبوند ب خودش
کوک: هه لیتل گرل فک کردی فرار کردی من ازت دست میکشم
ات: هنوزم همون اعتماد ب مریخی بعدشم اون هرزه ها ولتون کردن؟ (نیشخند) کوک اعصبانی شد دستشو روی کمرم محکم فشار داد
ات: اییییی
کوک:....
شرطا:
لایک:۱۰
۶۹.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.