P:4
P:4
از زبان جیهوپ: الان ی سالی میگذرع ک اتو ندیدم و دلم براش تنگ شده اصن چ بهتر بزار بره و میا اسرار کرد بریم پیشش تیمارستان منم قبول کردم
میا: امادهای عشقم
جیهوپ: اره عزیزم دست میا رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم چند مین بعد رسیدیم و رفتیم داخل یکی ک انگار مسئول تمیز کاری بود بهش گفتم
جیهوپ: ببخشید من اتاق کیم ات رو میخوام
خدمه: بله راه رو مستقیم سمت چپ
جیهوپ: ممنون رفتیم اونجا اروم درو باز کردم دیدم ات نشسته گوشهی دیوار سرشو گذاشته بود روی دیوار و ی چیزیای روی دیوار میکشید با خودش میخندید و حرف میزد هنوزم اون گردنبندی که توی سالگرد ازدواجمون بهش داد رو توی گردنش هست نمیدونم چرا ولی با دیدنش دلم سوخت بغضم گرفت
میا: جیهوپ خوبی؟
جیهوپ: ار..اره خوبم بیا بریم
میا: باشه
از زبان میا: هه طفلکی دلم براش میسوزه وایسا زندگی توهم مثل ات میکنم جانگ
جیهوپ: با میا رفتیم سمت عمارت ی دوش ۱۰ مینی گرفتیم باهم که میا اومد سمتم
میا: ددی بهت نیاز دارم(ناز)
جیهوپ: خیلی تحر*یک شده بودم میا حوله رو از تنش انداخت و اومد سمتم لب*امو بوسید بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت( چیه فک کردی میگم؟ پاشو نمازتو بخون🗿🤲)
ویو ب صبح:
جیهوپ: از خواب بیدار شدم دیدم میا نبود رفتم دست و صورتمو شستم و لباسامو پوشیدم رفتم پایین
جیهوپ: میا عزیزم کجا....
ی نامه روی میز دید برش داشتم بازش کردم نوشته بود:
(ددی جونم دیشب خیلی خوش گذشت و متاسفانه اینایی که میخوام بهت بگم شاید ناراحت شی ولی مهم نیست من اصلا عاشقت نبود و من فقط ترو واسه ثروتت میخواستم من عاشق یکی دیگه ام و دیگه ات ترو نمیبخشه هرچند اون الان دیوونس و نمیدونه چی با خودش میگه هه طفلکی)
از طرف میا"
اشک توی چشمام جمع شده بود یعنی...من چیکار کردم با زندگیم میا هرزه میکشمت
من به ات پشت کردم امید زندگیمو ول کردم رفتم پیش ی هرزه من با زندگیم چیکار کردم نشستم روی کاناپه و دستامو روی سرم گذاشت
ات دیگه منو دوست نداره دیگه منو نمیبخشه من چیکار کردم کسی که هق...دوسش داشتمو ول زندگیمو روشن کرد الان ولش کردم رفتم پیش ی هرزه الان دیگه هیچکسو ندارم تنها شدم من باید برم پیش ات حالشو خوب کنم و دوباره اونو مال خودم کنم رفتم طبقه بالا لباسامو پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت تیمارستان رسیدم اونجا از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل دیدم ات روی نیمکت نشسته با خودش حرف میزد و میخندید بغضم گرفته بود قلبم تیکه تیکه میشد اروم رفتم سمتش نشستم پیشش و موهاشو نوزاش کردم که نگام کرد
جیهوپ: عشقم...داری چیکار میکنی(بغض)
ات: ها...من دارم به گردن بند عشقم نگاه میکنم
جیهوپ: هق....کدوم عشقت؟
ات: اون ولم کرد رفت با یکی دیگه و الان تنها چیزی که ازش دارم
لایک:۱۰
از زبان جیهوپ: الان ی سالی میگذرع ک اتو ندیدم و دلم براش تنگ شده اصن چ بهتر بزار بره و میا اسرار کرد بریم پیشش تیمارستان منم قبول کردم
میا: امادهای عشقم
جیهوپ: اره عزیزم دست میا رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم چند مین بعد رسیدیم و رفتیم داخل یکی ک انگار مسئول تمیز کاری بود بهش گفتم
جیهوپ: ببخشید من اتاق کیم ات رو میخوام
خدمه: بله راه رو مستقیم سمت چپ
جیهوپ: ممنون رفتیم اونجا اروم درو باز کردم دیدم ات نشسته گوشهی دیوار سرشو گذاشته بود روی دیوار و ی چیزیای روی دیوار میکشید با خودش میخندید و حرف میزد هنوزم اون گردنبندی که توی سالگرد ازدواجمون بهش داد رو توی گردنش هست نمیدونم چرا ولی با دیدنش دلم سوخت بغضم گرفت
میا: جیهوپ خوبی؟
جیهوپ: ار..اره خوبم بیا بریم
میا: باشه
از زبان میا: هه طفلکی دلم براش میسوزه وایسا زندگی توهم مثل ات میکنم جانگ
جیهوپ: با میا رفتیم سمت عمارت ی دوش ۱۰ مینی گرفتیم باهم که میا اومد سمتم
میا: ددی بهت نیاز دارم(ناز)
جیهوپ: خیلی تحر*یک شده بودم میا حوله رو از تنش انداخت و اومد سمتم لب*امو بوسید بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت( چیه فک کردی میگم؟ پاشو نمازتو بخون🗿🤲)
ویو ب صبح:
جیهوپ: از خواب بیدار شدم دیدم میا نبود رفتم دست و صورتمو شستم و لباسامو پوشیدم رفتم پایین
جیهوپ: میا عزیزم کجا....
ی نامه روی میز دید برش داشتم بازش کردم نوشته بود:
(ددی جونم دیشب خیلی خوش گذشت و متاسفانه اینایی که میخوام بهت بگم شاید ناراحت شی ولی مهم نیست من اصلا عاشقت نبود و من فقط ترو واسه ثروتت میخواستم من عاشق یکی دیگه ام و دیگه ات ترو نمیبخشه هرچند اون الان دیوونس و نمیدونه چی با خودش میگه هه طفلکی)
از طرف میا"
اشک توی چشمام جمع شده بود یعنی...من چیکار کردم با زندگیم میا هرزه میکشمت
من به ات پشت کردم امید زندگیمو ول کردم رفتم پیش ی هرزه من با زندگیم چیکار کردم نشستم روی کاناپه و دستامو روی سرم گذاشت
ات دیگه منو دوست نداره دیگه منو نمیبخشه من چیکار کردم کسی که هق...دوسش داشتمو ول زندگیمو روشن کرد الان ولش کردم رفتم پیش ی هرزه الان دیگه هیچکسو ندارم تنها شدم من باید برم پیش ات حالشو خوب کنم و دوباره اونو مال خودم کنم رفتم طبقه بالا لباسامو پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت تیمارستان رسیدم اونجا از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل دیدم ات روی نیمکت نشسته با خودش حرف میزد و میخندید بغضم گرفته بود قلبم تیکه تیکه میشد اروم رفتم سمتش نشستم پیشش و موهاشو نوزاش کردم که نگام کرد
جیهوپ: عشقم...داری چیکار میکنی(بغض)
ات: ها...من دارم به گردن بند عشقم نگاه میکنم
جیهوپ: هق....کدوم عشقت؟
ات: اون ولم کرد رفت با یکی دیگه و الان تنها چیزی که ازش دارم
لایک:۱۰
۶۹.۴k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.