چند شاتی جونگکوک🍷🫦
چند شاتی جونگکوک🍷🫦
نویسنده: ویکتوریا
part2
دختر فقط گریه میکرد
جونگکوک با عصبانیت و بدون وقفه دختر رو محکم کتک میزد
طوری که بعد از ۳ دقیقه ،چشم دختر بر اثر سیلی ها کبود شده بود، لب دختر بر اثر سیلی خون میومد و گونه های دختر کبود و قرمز شده بود
جونگکوک با عربده گفت
jk: دهنتو ببند
دختر التماس میکرد که پسر این کار رو نکنه.. اما نه فایده ای نداشت
دختر عاشق پسر بود..، پسر هم همینطور ولی نه من و نه شما نمیدونیم که چه بلایی سر دخترک و پسرک داره میاد
دختر بی صداگریه میکرد و درد میکشید
پسر به کتک زدنِ کمر،دست و پای دختر ادامه داد
همه جای دختر کبود شده بود و بدنش بی جون شده بود
بعد از نیم ساعت پسر دختر رو رها کرد
دختر نمیتونست از درد تکون بخوره
پسر به سمت اتاق رفت و کت و شلوار چرم و مشکی پوشید و سوئیج بنز رو برداشت و بدون اهمیت به دختر از خونه رفت
دختر که از درد به خودش میپیچید و گریه میکرد، نگران پسر شد
عشق همینه.. بله.. با اینکه با تمام وجود دختر رو کتک زده بود ولی دختر باز نگران پسر بود
بعد از ۱۵ دقیقه دختر با تمام زوری که داشت با بدن کبود شده به سمت اتاق خواب رفت و اشک هاش رو پاک کرد
بدنش از درد میسوخت
لبه ی تخت نشست و شروع کرد کرم زدن به زخم ها و کبودی ها
بعد از یک ساعت، دختر کمی دردش کمتر شد و لباس های پوشیده تری پوشید، یک شلوار بَگ و یک تیشرت پوشید
از درد نمیدونست چیکار کنه.
نویسنده: ویکتوریا
part2
دختر فقط گریه میکرد
جونگکوک با عصبانیت و بدون وقفه دختر رو محکم کتک میزد
طوری که بعد از ۳ دقیقه ،چشم دختر بر اثر سیلی ها کبود شده بود، لب دختر بر اثر سیلی خون میومد و گونه های دختر کبود و قرمز شده بود
جونگکوک با عربده گفت
jk: دهنتو ببند
دختر التماس میکرد که پسر این کار رو نکنه.. اما نه فایده ای نداشت
دختر عاشق پسر بود..، پسر هم همینطور ولی نه من و نه شما نمیدونیم که چه بلایی سر دخترک و پسرک داره میاد
دختر بی صداگریه میکرد و درد میکشید
پسر به کتک زدنِ کمر،دست و پای دختر ادامه داد
همه جای دختر کبود شده بود و بدنش بی جون شده بود
بعد از نیم ساعت پسر دختر رو رها کرد
دختر نمیتونست از درد تکون بخوره
پسر به سمت اتاق رفت و کت و شلوار چرم و مشکی پوشید و سوئیج بنز رو برداشت و بدون اهمیت به دختر از خونه رفت
دختر که از درد به خودش میپیچید و گریه میکرد، نگران پسر شد
عشق همینه.. بله.. با اینکه با تمام وجود دختر رو کتک زده بود ولی دختر باز نگران پسر بود
بعد از ۱۵ دقیقه دختر با تمام زوری که داشت با بدن کبود شده به سمت اتاق خواب رفت و اشک هاش رو پاک کرد
بدنش از درد میسوخت
لبه ی تخت نشست و شروع کرد کرم زدن به زخم ها و کبودی ها
بعد از یک ساعت، دختر کمی دردش کمتر شد و لباس های پوشیده تری پوشید، یک شلوار بَگ و یک تیشرت پوشید
از درد نمیدونست چیکار کنه.
۱.۵k
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.