ادامه پارت

𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆 𝖒𝖆𝖘𝖐..ادامه پارت ۵


جنیس نفسش رو بیرون داد و کلمه ای که مدتها ذهنش دو درگیر کرد به زبون اورد
£ مافیا..
یوری باشنیدن این کلمه چشماش درشت شد
" مافیا!
£ خب ..آره
یوری با لحن مسخره کردن و به شوخی خنده گفت

" هی جنیس مگه این یه رمان؟شوخیت گرفته چطور ممکنه مافیا ها وجود داشته باشن!

با به یاد آوری شب به قتل رسیدن پدر و مادرش..
خنده زو لب هاش خشک شد..

" شاید.. واقعا وجود دارن..

دختر به گوشه ای از اتاق خیره شد
این حرف اون رو یاد گذشته و خاطره وحشتناکش و در عین حال کودکانه انداخت ..
وقتی بچه بود.
بعد قتل پدر و مادرش اون و جنیس زیر درخت روبه روی کلبه می‌نشستند و کتاب ها و رمان هایی از مافیا و زندگی قاتل های بزرگ تاریخ رو میخوندن..
ولی نه برای تفریح،هر یک از این ها قدمی برای پیدا کردن قاتل پدر و مادرش بود.
قاتل و مصوب قتلی که هنوز هم قاتلش شناخته نشده..

با صدای قدم های بوت مردانه نگاه دو دختر به همدیگه منعکس شد.

£ دخترا نیستن!جز من و تو و سرباز های جلوی در کسی اینجا نیست‌‌..
" چی!

یوری به سرعت به طرف در رفت
دو سرباز درحالی که جلوی در ایستاده بودن گشت میزدن.
" جنیس..
£ یعنی ممکنه..
" قائم شو!.

...
ادامه دارد
یوری
#نقاب_مافیا
دیدگاه ها (۰)

𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆 𝖒𝖆𝖘𝖐.. ادامه پارت 5.....با باز کردن در نگاهی به محیط ا...

نفس زدن های دختر به پوسته سفید گردنش برخورد می‌کرد و بدن دخت...

𝐌𝐲 𝐥𝐢𝐟𝐞 𝐢𝐬 𝐬𝐨 𝐮𝐧𝐟𝐚𝐢𝐫 ادامه پارت 3. + هارول ..این درست نیست ....

ادامه پارت 3 " My life is so unfair "---با برخورد باد به ...

رمـان زخم عشـق توپارت پنـجم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط