"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی هم دانشگاهیت بود و....🎍✨پارت اخر:////
با یادآوری بسته ای که از اون دختر کوچولو گرفتم از جام پریدم...بسته رو پاره کردم و با دیدن یه شاخه گل رز قرمز و نامه با تعجب شروع کردم به خوندن نامه «الان که داری این نامه رو میخونی به این فکر میکنی که من کی هستم...خب من کسی ام که عاشقت شدم شاید باورت نشه ولی تو نگاه اول عاشقت شدم...اولش همش می گفتم یه هوسه ولی وقتی به خودم اومدم فهمیدم عاشق یه دختر کیوت و بامزه شدم...امیدوارم یه روز اونقدر جرعت داشته باشم که مال خودم بکنمت...عاشقتم رز من»چشمم رو از کاغذ گرفتم و به دیوار دوختم...یعنی اون کیه؟منو از کجا میشناسه؟...با فکر کردن به اینکه اون شخص کیه چشمام کمکم گرم شد.
*یک هفته بعد*
خانوم پارک{خب بچه ها امیدوارم این درس آزمایشگاه رو به خوبی یاد گرفته باشید.
دختر1{خانوم پارک نمیشه آقای کیم و دوستاشون چند وقت دیگه ام باشن؟ *عشوه*
خانوم پارک{خیر*جدی*... خب بچه ها کلاس تموم شد میتونید برید.
آنا{وسایلم رو توی کیفم ریختم و با قیافه ی پوکری از کلاس خارج شدم...داشتم از جلوم سالن اجتماعات رد می شدم که با کشیده شدنم جیغ خفیفی کشیدم و چشمام رو بستم...بعد از چند ثانیه چشمام رو باز کردم که با دیدن چشمای شیطون تهیونگ شوکه شدم...چ...چیکار میک...حرفم با برخورد لباش نصفه موند...ت..تو...
تهیونگ{من همونیم که نامه برات نوشت*لبخند*
آنا{با حرفی که زد اشک تو چشمام جمع شد...پریدم بغلش و دستام رو محکم دور کمرش حلقه کردم...منم دوست دارم تهیونگی*بغض*
*6 سال بعد*
آنا{تهیونگااا مینهو و مینی منتظرن بیا دیگه.
تهیونگ{اومدم عزیزم اومدم...اخه مگه این بچه میزاره.
تیانگ{نخیر دولوغ میگه.
آنا{هوفففف...صبر کن ببینم تو برای کی اینقدر تیپ زدی هاااان*حرصی*
تهیونگ{آروم باش عزیزم اینقدر حرص نخور دخترم اذیت میشه تازه حال خودت هم بد میشه...بعدشم مگه من جرعت دارم به غیر از تو به کس دیگه ای هم نگاه کنم؟
آنا{تو منو کشتی با این دخترت.
تهیونگ{باباش قربونش بره.
تیانگ{پس من چی؟ *اخم کیوت*
تهیونگ{قربون پسر نازمم میرم.
آنا{پشت چشمی براش نازک کردم که بغلم کردم و گونم رو بوسید.
تهیونگ{عاشقتم رز من:))))))
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خب به ترتیب... آنا، مینی، مینهو، الکس و مارک.
وقتی هم دانشگاهیت بود و....🎍✨پارت اخر:////
با یادآوری بسته ای که از اون دختر کوچولو گرفتم از جام پریدم...بسته رو پاره کردم و با دیدن یه شاخه گل رز قرمز و نامه با تعجب شروع کردم به خوندن نامه «الان که داری این نامه رو میخونی به این فکر میکنی که من کی هستم...خب من کسی ام که عاشقت شدم شاید باورت نشه ولی تو نگاه اول عاشقت شدم...اولش همش می گفتم یه هوسه ولی وقتی به خودم اومدم فهمیدم عاشق یه دختر کیوت و بامزه شدم...امیدوارم یه روز اونقدر جرعت داشته باشم که مال خودم بکنمت...عاشقتم رز من»چشمم رو از کاغذ گرفتم و به دیوار دوختم...یعنی اون کیه؟منو از کجا میشناسه؟...با فکر کردن به اینکه اون شخص کیه چشمام کمکم گرم شد.
*یک هفته بعد*
خانوم پارک{خب بچه ها امیدوارم این درس آزمایشگاه رو به خوبی یاد گرفته باشید.
دختر1{خانوم پارک نمیشه آقای کیم و دوستاشون چند وقت دیگه ام باشن؟ *عشوه*
خانوم پارک{خیر*جدی*... خب بچه ها کلاس تموم شد میتونید برید.
آنا{وسایلم رو توی کیفم ریختم و با قیافه ی پوکری از کلاس خارج شدم...داشتم از جلوم سالن اجتماعات رد می شدم که با کشیده شدنم جیغ خفیفی کشیدم و چشمام رو بستم...بعد از چند ثانیه چشمام رو باز کردم که با دیدن چشمای شیطون تهیونگ شوکه شدم...چ...چیکار میک...حرفم با برخورد لباش نصفه موند...ت..تو...
تهیونگ{من همونیم که نامه برات نوشت*لبخند*
آنا{با حرفی که زد اشک تو چشمام جمع شد...پریدم بغلش و دستام رو محکم دور کمرش حلقه کردم...منم دوست دارم تهیونگی*بغض*
*6 سال بعد*
آنا{تهیونگااا مینهو و مینی منتظرن بیا دیگه.
تهیونگ{اومدم عزیزم اومدم...اخه مگه این بچه میزاره.
تیانگ{نخیر دولوغ میگه.
آنا{هوفففف...صبر کن ببینم تو برای کی اینقدر تیپ زدی هاااان*حرصی*
تهیونگ{آروم باش عزیزم اینقدر حرص نخور دخترم اذیت میشه تازه حال خودت هم بد میشه...بعدشم مگه من جرعت دارم به غیر از تو به کس دیگه ای هم نگاه کنم؟
آنا{تو منو کشتی با این دخترت.
تهیونگ{باباش قربونش بره.
تیانگ{پس من چی؟ *اخم کیوت*
تهیونگ{قربون پسر نازمم میرم.
آنا{پشت چشمی براش نازک کردم که بغلم کردم و گونم رو بوسید.
تهیونگ{عاشقتم رز من:))))))
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خب به ترتیب... آنا، مینی، مینهو، الکس و مارک.
۵۴.۸k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.