"عشق یک طرفه" (pt⁵)
#پارت5
چییی؟
اون اینجا چیکار میکنه؟
منو تهیونگ به هم نگاه کردیم هر سه مون تعجب کرده بودیم اما اون زیاد به رویه خودش نمیاورد
ات=عامم ببخشید خوش اومدید
با دایی زن دایی احوال پرسی کردیمو نشستیم
دایی=ماشالله ات بزرگ شده
ات=لبخند* لطف داری دایی
دایی زن دایی مشغوله حرف زدن با مامان بابا شدن
تهیونگ{زیر لب}=منم بزرگ شدما
ات{زیر لب}=خب که چی{پوزخند}
تهیونگ=اونو ولش اون پسره استاده که{اروم}
ات=اوهوم ی.ینی اون پسرخالمونه؟{اروم}
تهیونگ=انگاری اره*خنده ریز
با ارنجم اروم زدم به بازوش
ات=خفه شو به چی میخندی{اروم}
تهیونگ=ایوفف چرا میزنی{اروم}
ات=هیش خفشو {اروم}
اروم از جام بلند شدم با اخم بم نگاه کرد{تهیونگ} رد شدم رفتم تو اتاق
مشغوله خوندن واسه امتحان بودم که صدایه در اومد
جیمین=میتونم بیام تو؟
برگشتم که دیدم استاده
ات=عاها البته بفرمایید تو استاد
جیمین=استاد؟میتونی همون جیمین صدام کنی
ات=اوهوم
جیمین=اتاقت قشنگه
ات={لبخند}ممنون البته اتاقه قبلیه داداشمه
جیمین با تعجب به اتاقم نگاه میکرد
ات=میتونی بشینی
اروم اومدو رو لبه تختم نشست
جیمین=عاو چقد نرمه
رو صندلیه کارم نشستم
ات=اوهوم
جیمین=چیکار میکردی؟
ات=هیچی داشتم واسه امتحانه فردا میخوندم
جیمین=اها باید اماده بشی
ات=سخت نیس همشو بلدم
جیمین=خوبه
ات=عامم وقتی دیدمت یکم تعجب کردم
جیمین=عا راستش منم یکم متعجب شدم ادرس یکم اشنا بود
ات=اوهوم
جیمین=سره داداشت خوبـ...
ات=هیسسس
جیمین=اوم
ات=مامانو بابام نمیدونن{اروم}
جیمین=عاها
جیمین=کاره کی بود؟
ات=گفتم که کوک
جیمین=همون پسره ای که اومد وسط کلاس دنبالت
ات=اوهوم
جیمین=چرا؟
ات=بخاطره اینکه داداشم اعصابش از دستش خورد بودو بدو بیرا بش میگفت
جیمین=میخوام به مدیر اطلاع بدم و از نمره پایان ترمتون کم کنم تا دیگه جرئته اینکارا رو نداشته باشین
ات=از چی میترسونی؟{با ارامش}
ات=فکر میکنی...دبیر قبلی بخاطره چی این ترم نیومد؟
جیمین=گفتن که احواله خوبی نداره و یه دستو یه پاش شکسته
ات=به نظرت کاره کی بوده؟
ات=میدونی بهتره که با اینجور چیزا تحدید نکنی ما کلن یه اکیپه شش نفره ایم که تو مدرسه رو دست نداریم پس اگه میخوای...عاقبتت به دبیره قبلی ختم نشه سرت تو کاره خودت باشه چطوره؟
جیمین=چطور جونگ کوک زندست؟
ات=داداشم تا قبله امروز اصن جئون جونگ کوکیو نمیشناخت با اونکاری که کرد داداشم ولش نمیکنه
جیمین=دوسش داری؟
ات=کیو؟
جیمین=جونگ کوکو
ات=خب...نه اینکه بگم ازش بدم میاد اما یه حسی بهم میگه اون از رویه حوس با منه
جیمین=خب چرا...
تهیونگ=سلام
دیدم تهیونگ وارده اتاق شده
ات=سلام
تهیونگ=راجبه چی بحث میکنین؟
ات=هی...هیچی
به جیمین نگاه کردم
جیمین=هیچی راجبه امتحانه فردا صحبت میکردیم
تهیونگ=اها نمیاین شام؟
ات=چرا الان میایم
تهیونگ=راستی خیلی تعجب کردم فهمیدم پسر داییم کیه
جیمین=منم همینطور
باهم رفتیم سر میز شام
داداشم کنارم نشست و جیمینم جلوم
...
چییی؟
اون اینجا چیکار میکنه؟
منو تهیونگ به هم نگاه کردیم هر سه مون تعجب کرده بودیم اما اون زیاد به رویه خودش نمیاورد
ات=عامم ببخشید خوش اومدید
با دایی زن دایی احوال پرسی کردیمو نشستیم
دایی=ماشالله ات بزرگ شده
ات=لبخند* لطف داری دایی
دایی زن دایی مشغوله حرف زدن با مامان بابا شدن
تهیونگ{زیر لب}=منم بزرگ شدما
ات{زیر لب}=خب که چی{پوزخند}
تهیونگ=اونو ولش اون پسره استاده که{اروم}
ات=اوهوم ی.ینی اون پسرخالمونه؟{اروم}
تهیونگ=انگاری اره*خنده ریز
با ارنجم اروم زدم به بازوش
ات=خفه شو به چی میخندی{اروم}
تهیونگ=ایوفف چرا میزنی{اروم}
ات=هیش خفشو {اروم}
اروم از جام بلند شدم با اخم بم نگاه کرد{تهیونگ} رد شدم رفتم تو اتاق
مشغوله خوندن واسه امتحان بودم که صدایه در اومد
جیمین=میتونم بیام تو؟
برگشتم که دیدم استاده
ات=عاها البته بفرمایید تو استاد
جیمین=استاد؟میتونی همون جیمین صدام کنی
ات=اوهوم
جیمین=اتاقت قشنگه
ات={لبخند}ممنون البته اتاقه قبلیه داداشمه
جیمین با تعجب به اتاقم نگاه میکرد
ات=میتونی بشینی
اروم اومدو رو لبه تختم نشست
جیمین=عاو چقد نرمه
رو صندلیه کارم نشستم
ات=اوهوم
جیمین=چیکار میکردی؟
ات=هیچی داشتم واسه امتحانه فردا میخوندم
جیمین=اها باید اماده بشی
ات=سخت نیس همشو بلدم
جیمین=خوبه
ات=عامم وقتی دیدمت یکم تعجب کردم
جیمین=عا راستش منم یکم متعجب شدم ادرس یکم اشنا بود
ات=اوهوم
جیمین=سره داداشت خوبـ...
ات=هیسسس
جیمین=اوم
ات=مامانو بابام نمیدونن{اروم}
جیمین=عاها
جیمین=کاره کی بود؟
ات=گفتم که کوک
جیمین=همون پسره ای که اومد وسط کلاس دنبالت
ات=اوهوم
جیمین=چرا؟
ات=بخاطره اینکه داداشم اعصابش از دستش خورد بودو بدو بیرا بش میگفت
جیمین=میخوام به مدیر اطلاع بدم و از نمره پایان ترمتون کم کنم تا دیگه جرئته اینکارا رو نداشته باشین
ات=از چی میترسونی؟{با ارامش}
ات=فکر میکنی...دبیر قبلی بخاطره چی این ترم نیومد؟
جیمین=گفتن که احواله خوبی نداره و یه دستو یه پاش شکسته
ات=به نظرت کاره کی بوده؟
ات=میدونی بهتره که با اینجور چیزا تحدید نکنی ما کلن یه اکیپه شش نفره ایم که تو مدرسه رو دست نداریم پس اگه میخوای...عاقبتت به دبیره قبلی ختم نشه سرت تو کاره خودت باشه چطوره؟
جیمین=چطور جونگ کوک زندست؟
ات=داداشم تا قبله امروز اصن جئون جونگ کوکیو نمیشناخت با اونکاری که کرد داداشم ولش نمیکنه
جیمین=دوسش داری؟
ات=کیو؟
جیمین=جونگ کوکو
ات=خب...نه اینکه بگم ازش بدم میاد اما یه حسی بهم میگه اون از رویه حوس با منه
جیمین=خب چرا...
تهیونگ=سلام
دیدم تهیونگ وارده اتاق شده
ات=سلام
تهیونگ=راجبه چی بحث میکنین؟
ات=هی...هیچی
به جیمین نگاه کردم
جیمین=هیچی راجبه امتحانه فردا صحبت میکردیم
تهیونگ=اها نمیاین شام؟
ات=چرا الان میایم
تهیونگ=راستی خیلی تعجب کردم فهمیدم پسر داییم کیه
جیمین=منم همینطور
باهم رفتیم سر میز شام
داداشم کنارم نشست و جیمینم جلوم
...
۷۹.۸k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.