عشقسیاه

#عشق_سیاه

توی چشمام نگاه کرد
قشنگ از توشون شعله های آتیش رو میدیدم
از بین دندون های قفل شده اش گفت

-:واقعا مال هیچکس نیستی؟ ۸ سال پیش توی بغل کی میموندی؟ شبا برای کی ناله میکردی ؟هان؟بگو ا/ت اولین لذتت با کی بود؟ من یا این پسره قرار نیست ازش بچه دار شدی مال اون باشی تو از همون اول مال من بودی

£:وایسا وایسا

بی حوصله و مرگبار به جیمین نگاه کرد

-:چه مرگته

£:اون بچه ها مال من نیستن

+:جیمین(داد)

-:یعنی چی ا/ت هرچی باشه خیانت کار نیست هرچند دیگه نمیشناسمش

£:درست میگی خیانت کار نیست

-:پس چی زر میزنی

جیمین به سمتم اومد و پیرهنش رو از دستم کشید و توی چشمام مثل همیشه با چشملی گرم و امیدوار کننده اش نگاه کرد و آروم بهم گفت

£:ا/ت وقتشه

به سمت جونگکوک رفت

دستش رو گذاشت روی شونش و گفت

£:اینبار شانس آوردی ولی اگه یه بار دیگه ا/ت رو ول کنی دیگه شانسی برای بدست آوردنش نداری

از خونه رفت بیرون

به جونگکوک نگاه کردم و آب دهنم رو قورت دادم
ُسمتم اوم

-:ا/ت....
*:مامان من گشنمه
^:منم
سمت جونا و جونگی برگشتم

+:باشه بریم غذا بخوریم

به کوک نگاه کردم

+:بیا غذا بخوریم

همه دور تا دور میز نشستیم و توی سکوت غذا میخوردیم که یهو جونا گفت

*:مامان این آقاهه کیه
^:آره مامان کیه که داره باهامون غذا میخوره چرا عمو جیمین رفت

+:عمو کار داشت رفت این آقاهم

به کوک نگاه کردم

من چی معرفی کنمش
اگه بگم باباتونه بچه ها گیج میشن

پایان پارت۹۷
دیدگاه ها (۱)

#وهمپارت۸۲من اون رو با تمام وجودم میخواستممن نمیتونستم نگاه ...

#وهمپارت۸۳دستام رو باز کردم و ازم نعذرت خواهی کرد و از اتاق ...

#عشق_سیاه+:به هر حال باید بری-:تو هم باهام میای+:نه نمیامویو...

#عشق_سیاهبه دور لبم دست کشیدمکه رژلبها پاک شه+:به شما ربطی ن...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط