یک کاناپه ییاسی رنگ بود که بیشتر از وظیفه ی خطیرش عمل

یک کاناپه ی"یاسی" رنگ بود، که بیشتر از وظیفه ی خطیرش، عمل می کرد. یعنی علاوه بر لم دادن، جُور بعضی از لوازم خانگی را هم بر دوش می کشید:
گاهی تخت خوابمان می شد،
گاهی یک جفت صندلی غذا خوری.
گاه محلی برای مطالعه و نوشتن
و گاهی ردیفی از صندلی های یک سینمای خانگی کوچک؛
اتاق فکر
محلی برای ریکاوری ذهن
و حتی کار به جایی کشیده بود که نقش جایگاه vip را برای مهمانان عزیزتر بازی می کرد.
قهر که می کردیم هر کسی نزدیک تر بود، تنهایی اش را می بُرد روی آن کاناپه و در ازای تمام خانه، کاناپه را برای خودش برمی داشت.
آشتی هم که می کردیم، جشن کوچکمان را روی همان کاناپه می گرفتیم ...

درست یادم هست وقتی که می خواستیم خانه را تحویل صاحبخانه بدهیم. اول کاناپه را رد کردیم.
کاناپه، قلب خانه ی ما بود.
چاره ای نداشتیم!
برای دل کندن از خانه ای که سالها در آن خاطره ساخته بودیم، درست باید به قلبش شلیک می کردیم.
#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۶)

و حالا بایدچمدان را از تنهایی های غلیظ مان پر کنیمو راهی شوی...

باید به خرمالوهای کال سر بزنم،به انارهای سبز،به آدم‌های ناپخ...

آن سال زمستان بعد از سال ها برف باریده بود ، خلوت بودن شهر ه...

صغرا خانوم خوب می دانست بهترین تهدید برای ما بچه‌های تنها ره...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

ازمایشگاه سرد

♨️این پیام یک مرد است؛💥هموطن بی حجاب من!در چشم ما زن بی حجاب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط