عشق یا نفرت؟
عشق یا نفرت؟
part ³
ته: کوک من دیگه میرم
کوک: هیونگگگگ
ته: شب برمیگردم پیشت
کوک: باشه هیونگ....خدافظ
ته: خدافظ
ویو کوک:
بهتره یکم بخوابم خیلی خوابم میاد
خواستم برم تو اتاق که یادم افتاد دختره رو گذاشتم تو اتاقم....پس رو مبل میخوابم.....تا سرمو گذاشتم رو بالشت دوباره جیغ و داد های اون دختره بلند شد
اهههه....اگه گذاشت بخوابممم
رفتم در اتاق رو باز کردم و......
کوک: چیه هی جیغ و داد میکنی؟
ات: میخوام برم خونمممم
کوک: دیگه اینجا خونهی توعه
ات: گفتم میخوام برمممم
کوک: تو حق نداری جایی بری.....در ضمن.....اینجا یه سری قانون و مقرراتی داره که باید رعایت کنی و اگه رعایت نکنی تنبیه میشی!
ات: بدون که من به هیچکدوم از قوانین تو رعایت نمیکنم
کوک: میخوای دوباره بزنمت؟
ات: واسم مهم نیست!
کوک: پس اگه مهم نیست....دوباره میزنمت.....اونم دردناک تر!
ات: اصلا برام مهم نیست اصلا انقدر منو بزن تا بمیرم واسم مهم نیست میخوای باهام چیکار کنییی
کوک: یعنی انقدر زندگی بیخودی داری که میخوای بمیری؟
ات: آره از زندگیم متنفرممم.....پس انقدر منو بزن تا بمیرمممم
کوک: هرچی تو بگی! "کمربندشو باز کرد و دوباره ات رو زد.....اونقدر زدش که خودشم خسته شد و ات هم چند دقیقه بعدش بیهوش شد!
ویو کوک:
رفتم پایین که دیدم تهیونگ اومده.
کوک: سلام هیونگ
ته: سلام کوک.....ببینم.....داشتی کیو میزدی؟
کوک: اون دختره که تازه آوردمش.
ته: چی؟ ولی....چرا؟ اون که تازه اومده واسه چی داشتی میزدیش؟
کوک: اون دختره خیلی زبون درازه....باید میزدمش....این دومین بار بود که میزدمش
ته: ولی....فکر میکنی کارت درسته؟
کوک: اینکه درسته یا نه مهم نیست...خوب چیکار داشتی که اومدی؟ قرار بود شب بیای
ته: اومدم بریم شرکت.....واسه موضوعی که ظهر بهت گفتم
کوک: باشه....صبر کن لباسام رو بپوشم میام
ویو ات:
با درد بدی از خواب بیدار شدم
بایدم اینطور باشه
با کتکایی که اون پسره بهم زد معلومه که بدنم درد میکنه
ولی.....من چطوری نمردم؟.....کاش میمردم از این زندگی راحت میشدم😢
هدفم از زندگی کردن چیه؟
الانم که دست این نامرد افتادم
بهتره....تا نیومده از پنجره بپرم پایین و خودکشی کنم!
پنجره رو باز کردم و خواستم بپرم پایین که......
شرایط واسه پارت بعد ۳۹ لایک و ۶۰ کامنت
بچه ها زیاد گذاشتم چون فردا پارت بعدیو میزارم♡
پس کامل کنیداا اگه فردا کامل نبود نمیزارم
part ³
ته: کوک من دیگه میرم
کوک: هیونگگگگ
ته: شب برمیگردم پیشت
کوک: باشه هیونگ....خدافظ
ته: خدافظ
ویو کوک:
بهتره یکم بخوابم خیلی خوابم میاد
خواستم برم تو اتاق که یادم افتاد دختره رو گذاشتم تو اتاقم....پس رو مبل میخوابم.....تا سرمو گذاشتم رو بالشت دوباره جیغ و داد های اون دختره بلند شد
اهههه....اگه گذاشت بخوابممم
رفتم در اتاق رو باز کردم و......
کوک: چیه هی جیغ و داد میکنی؟
ات: میخوام برم خونمممم
کوک: دیگه اینجا خونهی توعه
ات: گفتم میخوام برمممم
کوک: تو حق نداری جایی بری.....در ضمن.....اینجا یه سری قانون و مقرراتی داره که باید رعایت کنی و اگه رعایت نکنی تنبیه میشی!
ات: بدون که من به هیچکدوم از قوانین تو رعایت نمیکنم
کوک: میخوای دوباره بزنمت؟
ات: واسم مهم نیست!
کوک: پس اگه مهم نیست....دوباره میزنمت.....اونم دردناک تر!
ات: اصلا برام مهم نیست اصلا انقدر منو بزن تا بمیرم واسم مهم نیست میخوای باهام چیکار کنییی
کوک: یعنی انقدر زندگی بیخودی داری که میخوای بمیری؟
ات: آره از زندگیم متنفرممم.....پس انقدر منو بزن تا بمیرمممم
کوک: هرچی تو بگی! "کمربندشو باز کرد و دوباره ات رو زد.....اونقدر زدش که خودشم خسته شد و ات هم چند دقیقه بعدش بیهوش شد!
ویو کوک:
رفتم پایین که دیدم تهیونگ اومده.
کوک: سلام هیونگ
ته: سلام کوک.....ببینم.....داشتی کیو میزدی؟
کوک: اون دختره که تازه آوردمش.
ته: چی؟ ولی....چرا؟ اون که تازه اومده واسه چی داشتی میزدیش؟
کوک: اون دختره خیلی زبون درازه....باید میزدمش....این دومین بار بود که میزدمش
ته: ولی....فکر میکنی کارت درسته؟
کوک: اینکه درسته یا نه مهم نیست...خوب چیکار داشتی که اومدی؟ قرار بود شب بیای
ته: اومدم بریم شرکت.....واسه موضوعی که ظهر بهت گفتم
کوک: باشه....صبر کن لباسام رو بپوشم میام
ویو ات:
با درد بدی از خواب بیدار شدم
بایدم اینطور باشه
با کتکایی که اون پسره بهم زد معلومه که بدنم درد میکنه
ولی.....من چطوری نمردم؟.....کاش میمردم از این زندگی راحت میشدم😢
هدفم از زندگی کردن چیه؟
الانم که دست این نامرد افتادم
بهتره....تا نیومده از پنجره بپرم پایین و خودکشی کنم!
پنجره رو باز کردم و خواستم بپرم پایین که......
شرایط واسه پارت بعد ۳۹ لایک و ۶۰ کامنت
بچه ها زیاد گذاشتم چون فردا پارت بعدیو میزارم♡
پس کامل کنیداا اگه فردا کامل نبود نمیزارم
۲۴.۵k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.