شراب سرخ پارت ۲۸🍷
شراب سرخ پارت ۲۸🍷
جنی دست برد و راتاتویی را برداشت و طرف تهیونگ گرفت و گفت:میدونستم راتاتویی خیلی دوست داری برای همین امروز درستش کردم!
میخواستم پاشم خرخرشو بجوم..
تهیونگ قبل آنکه در دهانش بگذار زیر بینیاش برد و بویید..
الفاتحه..
تهیونگ با خوردن بو سرکه به مشمام تیزش چشمان وحشی و خشمگینش را به من دوخت و غضبناک گفت:اینم از دستت در رفته بود..
جنی:چی؟!
خانم تازه ایکیوش افتاد بنده توی تمام غذاهاش دست بردم..
رسما همه زحمتهایش را به باد داده بودم..
تقصیر خودش بود میخواست کدبانو بودنش را تو چشم و چالمون فرو نکنه!
تهیونگ از روی صندلی بلند شد و کنارم ایستاد..
با سایهای که روی بدنم انداخته بود حقیقتا سکته ناقص را زدم..
معلوم بود قرار است بدجور حساب پس دهم...
اما خب فقط برای یک غذا؛ شکموها...:(
مخالفتی نکردم و از پشت میز بلند شدم اما تهیونگ با ناجوانمردی مچ دستم را محکم اسیر مشتاش کرد و من را به سمت اتاقش کشید..
یواش طوری که توجه جنی را به این رفتار خشونت آمیزش جلب نکنم گفتم: تهیونگ دستمو له کردی ولم کن..
اما او بیشتر مچم را فشرد و زیر لب غرید:پدرتو در میارم ا.ت..
امیدوارم حمایت ها بیشتر بشه چون وقتی شرطا میرسه چند تا پارت رو آپ میکنم امیدوارم خوشتون بیاد شرایط برای پارت بعد ۲۲تا لایک و۱۷ تا کامنت
و به نظرتون توی آینده چه اتفاقی قراره بیوفته ؟ پارت ها رفته رفته جلو خیلی عالی و هیجانی هستن و فک کنم خوشتون بیاد دارم سعی میکنم کاری کنم زود به اون قسمت های باحال و جالبش برسیم و اگه غلط املایی بود به بزرگیتون ببخشید
جنی دست برد و راتاتویی را برداشت و طرف تهیونگ گرفت و گفت:میدونستم راتاتویی خیلی دوست داری برای همین امروز درستش کردم!
میخواستم پاشم خرخرشو بجوم..
تهیونگ قبل آنکه در دهانش بگذار زیر بینیاش برد و بویید..
الفاتحه..
تهیونگ با خوردن بو سرکه به مشمام تیزش چشمان وحشی و خشمگینش را به من دوخت و غضبناک گفت:اینم از دستت در رفته بود..
جنی:چی؟!
خانم تازه ایکیوش افتاد بنده توی تمام غذاهاش دست بردم..
رسما همه زحمتهایش را به باد داده بودم..
تقصیر خودش بود میخواست کدبانو بودنش را تو چشم و چالمون فرو نکنه!
تهیونگ از روی صندلی بلند شد و کنارم ایستاد..
با سایهای که روی بدنم انداخته بود حقیقتا سکته ناقص را زدم..
معلوم بود قرار است بدجور حساب پس دهم...
اما خب فقط برای یک غذا؛ شکموها...:(
مخالفتی نکردم و از پشت میز بلند شدم اما تهیونگ با ناجوانمردی مچ دستم را محکم اسیر مشتاش کرد و من را به سمت اتاقش کشید..
یواش طوری که توجه جنی را به این رفتار خشونت آمیزش جلب نکنم گفتم: تهیونگ دستمو له کردی ولم کن..
اما او بیشتر مچم را فشرد و زیر لب غرید:پدرتو در میارم ا.ت..
امیدوارم حمایت ها بیشتر بشه چون وقتی شرطا میرسه چند تا پارت رو آپ میکنم امیدوارم خوشتون بیاد شرایط برای پارت بعد ۲۲تا لایک و۱۷ تا کامنت
و به نظرتون توی آینده چه اتفاقی قراره بیوفته ؟ پارت ها رفته رفته جلو خیلی عالی و هیجانی هستن و فک کنم خوشتون بیاد دارم سعی میکنم کاری کنم زود به اون قسمت های باحال و جالبش برسیم و اگه غلط املایی بود به بزرگیتون ببخشید
۱.۵k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.