بورا هنوزم نمیفهمید چهجور جهنمی واردش شده اما یه چیزی ته دلش میگفت که ...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌⁷"



بورا هنوزم نمی‌فهمید چه‌جور جهنمی واردش شده، اما یه چیزی ته دلش می‌گفت که اون مرد… یه دشمن ترسناک‌تر از هر چیزی بود که تصورش رو می‌کرد.

جیمین با تقه‌ای به در گفت: "آوردیمش."

جونگ‌کوک بدون اینکه سرش رو بلند کنه، با لحنی جدی گفت: "بیار داخل."

در باز شد و بورا با کلی تردید وارد شد. تلاش کرد که ترسش رو پنهون کنه، اما دلش آشوب بود. نگاهش به جونگ‌کوک افتاد که پشت میز کارش نشسته بود، لم داده روی صندلی و با دقت به یه سری کاغذ نگاه می‌کرد. انگار که اصلاً حضور بورا براش مهم نبود.

بورا بی‌حرکت ایستاده بود و منتظر موند که اون حرفی بزنه، اما جونگ‌کوک فقط آروم یه کاغذ رو روی میز گذاشت، بالاخره نگاهش رو از اسناد برداشت و مستقیماً توی چشمای بورا زل زد. یه نگاه عمیق، بی‌احساس، اما با یه جرقه‌ی ناشناخته توی اون چشم‌های تیره…


جونگ‌کوک بهش زل زده بود. نمی‌تونست حرف بزنه. حتی نفس کشیدنش هم انگار سخت شده بود. برای یه لحظه حس کرد که زمان متوقف شده.

"چرا... چرا حس می‌کنم تو رو می‌شناسم؟"

این سوال فقط توی ذهنش بود، اما حتی نمی‌تونست به زبونش بیاره. دستاشو مشت کرد، سعی داشت خودشو جمع‌وجور کنه، اما نمی‌شد. چیزی توی وجود بورا باعث می‌شد که اون نقاب سرد و بی‌احساسش بشکنه.

برای اولین بار توی عمرش، حس کرد داره دست و پاشو گم می‌کنه. اون همه قدرت، اون همه نفوذ، اون همه ترسی که تو دل بقیه می‌نداخت، هیچ‌کدوم الان مهم نبود. حتی لحنش هم عوض شده بود.

بورا یه قدم جلوتر گذاشت، ابروشو بالا انداخت و با یه لحن کنجکاو اما محتاط گفت: "چیزی شده؟ چرا اینطوری زل زدی؟"

جونگ‌کوک سریع نگاهشو دزدید، گلوی خشکشو صاف کرد و سعی کرد خودشو جمع‌وجور کنه. اما هنوزم نمی‌تونست اون اخم جدی و پرابهتش رو برگردونه.

لبخند محوی روی لبش نشست، یه لبخندی که خودش هم تعجب کرده بود از کجا اومده.

"تو... تو کی هستی؟"

این سوال رو بیشتر از همه از خودش می‌پرسید. چرا با دیدن این دختر، اون یخ سردی که سال‌ها دور خودش کشیده بود، داشت آب می‌شد؟



ادامه دارد...!؟
دیدگاه ها (۰)

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌⁸"جونگ‌کوک هنوز سعی می‌کرد نگاهش رو از بورا...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌⁹"بورا هنوز سر جاش ایستاده بود. مغزش سعی می...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌⁶"جونگ‌کوک دستش رو بین موهاش کشید و عصبی نف...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌⁵"چند روز گذشته بود…بورا هنوز توی اون زیرزم...

black flower(p,244)

black flower(p,238)

black flower(p,318)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط