𝗯𝗿𝗼𝗸𝗲𝗻 𝗹𝗼𝘃𝗲🏹
#𝗯𝗿𝗼𝗸𝗲𝗻_𝗹𝗼𝘃𝗲🏹
↬#𝗽𝗮𝗿𝘁 15
↬#𝗮𝗿𝗺𝗶❦
ویو ا/ت
صبح بیدار شدم دیشب بد جور به دست جونگکوک گاییده شدم خدا لعنتش کنه
دیشب مست بود تا ساعت ۵ صبح پدرمو درآورد تازه یکم خوابم برد
که دل درد دوباره بیدارم کرد ولی جونگکوک با خیال راحت خوابیده بود ساعت تو نگاه کردم ۷ بود
جونگکوک رو تکون دادم
ا/ت : هوی بیدار شوو
جونگکوک : هو..م...ع..ا
ا/ت : دلم خیلی درد میکنه هویییی
جونگکوک : ع..ا..با.ش
ا/ت : اینم که هنوز مسته اههه
بلند شدم رفتم حموم توی حموم اونقدر حالم بد بود و درد داشتم که افتادم زمین آب رو هم همین طور باز گذاشته بودم از هوش رفتم یكم
خوردن آب روی سرم رو حس کردم چشمامو باز کردم هنوز تو حموم بودم دل دردم بیشتر شده بود فقط سعی کردم خودمو زود بشورم برم بیرون به جونگکوک بگم برام قرص بیاره
حوله مو تنم کردم رفتم بیرون هرچی اتاقو نگاه کردم جونگکوک نبود ساعت ۱۰ صبح بود آیی دلم حالا چی کار کنم
لباس هامو پوشیدم
توی کشوم قرص خواب داشتم ۴ تا خوردم تا حداقل بخوابم دردش کمتر بشه دراز کشیدم رو تخت گوشیم رو برداشتم به جونگکوک زنگ زدم
ا/ت : جونگکوک میشه بیای دنبالم
جونگکوک : چرا؟
ا/ت : بخاطر دیشب دلم خیلی درد میکنه حالم خوب نیست
جونگکوک : بخاطر دیشب؟ هه میری با یکی دیگه به من خیانت میکنی بعد من باید بیام تورو ببرم دکتر
ا/ت : چی؟ تو دیشب مست بودی یعنی یادت نیست
جونگکوک : یادم نمیاد دیشب اصلا تورو دیده باشم
ا/ت : نه..ولی...
جونگکوک : به همون کسی که گاییدت بگو ببرت دکتر
قطع کرد
ا/ت : جونگکوووووک (گریه و بغض)
ا/ت اونقدر گریه کرد که خوابش برد
جونگکوک هم میدونست ا/ت راجب چی حرف میزنه ولی خواست ا/ت رو عزیت کنه واسه همین اون حرف هارو زد
ظهر ساعت ۲ جونگکوک برگشت وقتی آمد تو اتاق دید ا/ت رو تخت مثل مرده ها افتاده رفت پیشش
جونگکوک : ا/ت ا/ت (ا/ت رو تکون میده)
هرچی تکونش میده و ا/ت هم جوابشو نمیده (بچه ها وقتی یه قرص خواب میخوری کلا مثل آدم های بیهوش میشی حالا این ۴ تا خورده پس نگین اینا یعنی چی😒)
جونگکوک رفت لباس هاشو عوض کرد و فهمید که ا/ت قرص خواب خورده (جلد شون روی میز هست)
رفت سمت تخت و دراز کشید پشت ا/ت و ا/ت رو کشید تو بغل خودش و شکمش رو ماساژ میداد
جونگکوک : ا/ت اگه باهات بد رفتار میکنم نمیخواستم تورو ناراحت کنم ولی بدون که کار درستی نکردی من هنوز ازت ناراحتم
جونگکوک دوباره رفت شرکت توی این چند روز که ا/ت کمتر پایین میآمد و غذا نمیخورد لورا هم همش خودشو به کوک میچسبوند
ویو لورا
امشب باید هر جور شده جونگکوک رو بیارم اتاقم باید کاری کنم که حشری بشه و تا خودش پا پیش بزارع
انواع الکل ها رو خریدم و یه لباس فوق باز گرفتم با مادر جونگکوک هم هماهنگ کردم تا امشب برن بیرون تا ما کارمون رو بهتر انجام بدیم
ظهر پدر کوک از جونگکوک پدرسید چرا ا/ت نیومده و اون گفت که قرص خواب خورده و این خیلی خوبه وقتی بیدار شد دوباره بهش قرص خواب میدم تا مزاحم کارمون نشه
(خماررررررررررر)
↬#𝗽𝗮𝗿𝘁 15
↬#𝗮𝗿𝗺𝗶❦
ویو ا/ت
صبح بیدار شدم دیشب بد جور به دست جونگکوک گاییده شدم خدا لعنتش کنه
دیشب مست بود تا ساعت ۵ صبح پدرمو درآورد تازه یکم خوابم برد
که دل درد دوباره بیدارم کرد ولی جونگکوک با خیال راحت خوابیده بود ساعت تو نگاه کردم ۷ بود
جونگکوک رو تکون دادم
ا/ت : هوی بیدار شوو
جونگکوک : هو..م...ع..ا
ا/ت : دلم خیلی درد میکنه هویییی
جونگکوک : ع..ا..با.ش
ا/ت : اینم که هنوز مسته اههه
بلند شدم رفتم حموم توی حموم اونقدر حالم بد بود و درد داشتم که افتادم زمین آب رو هم همین طور باز گذاشته بودم از هوش رفتم یكم
خوردن آب روی سرم رو حس کردم چشمامو باز کردم هنوز تو حموم بودم دل دردم بیشتر شده بود فقط سعی کردم خودمو زود بشورم برم بیرون به جونگکوک بگم برام قرص بیاره
حوله مو تنم کردم رفتم بیرون هرچی اتاقو نگاه کردم جونگکوک نبود ساعت ۱۰ صبح بود آیی دلم حالا چی کار کنم
لباس هامو پوشیدم
توی کشوم قرص خواب داشتم ۴ تا خوردم تا حداقل بخوابم دردش کمتر بشه دراز کشیدم رو تخت گوشیم رو برداشتم به جونگکوک زنگ زدم
ا/ت : جونگکوک میشه بیای دنبالم
جونگکوک : چرا؟
ا/ت : بخاطر دیشب دلم خیلی درد میکنه حالم خوب نیست
جونگکوک : بخاطر دیشب؟ هه میری با یکی دیگه به من خیانت میکنی بعد من باید بیام تورو ببرم دکتر
ا/ت : چی؟ تو دیشب مست بودی یعنی یادت نیست
جونگکوک : یادم نمیاد دیشب اصلا تورو دیده باشم
ا/ت : نه..ولی...
جونگکوک : به همون کسی که گاییدت بگو ببرت دکتر
قطع کرد
ا/ت : جونگکوووووک (گریه و بغض)
ا/ت اونقدر گریه کرد که خوابش برد
جونگکوک هم میدونست ا/ت راجب چی حرف میزنه ولی خواست ا/ت رو عزیت کنه واسه همین اون حرف هارو زد
ظهر ساعت ۲ جونگکوک برگشت وقتی آمد تو اتاق دید ا/ت رو تخت مثل مرده ها افتاده رفت پیشش
جونگکوک : ا/ت ا/ت (ا/ت رو تکون میده)
هرچی تکونش میده و ا/ت هم جوابشو نمیده (بچه ها وقتی یه قرص خواب میخوری کلا مثل آدم های بیهوش میشی حالا این ۴ تا خورده پس نگین اینا یعنی چی😒)
جونگکوک رفت لباس هاشو عوض کرد و فهمید که ا/ت قرص خواب خورده (جلد شون روی میز هست)
رفت سمت تخت و دراز کشید پشت ا/ت و ا/ت رو کشید تو بغل خودش و شکمش رو ماساژ میداد
جونگکوک : ا/ت اگه باهات بد رفتار میکنم نمیخواستم تورو ناراحت کنم ولی بدون که کار درستی نکردی من هنوز ازت ناراحتم
جونگکوک دوباره رفت شرکت توی این چند روز که ا/ت کمتر پایین میآمد و غذا نمیخورد لورا هم همش خودشو به کوک میچسبوند
ویو لورا
امشب باید هر جور شده جونگکوک رو بیارم اتاقم باید کاری کنم که حشری بشه و تا خودش پا پیش بزارع
انواع الکل ها رو خریدم و یه لباس فوق باز گرفتم با مادر جونگکوک هم هماهنگ کردم تا امشب برن بیرون تا ما کارمون رو بهتر انجام بدیم
ظهر پدر کوک از جونگکوک پدرسید چرا ا/ت نیومده و اون گفت که قرص خواب خورده و این خیلی خوبه وقتی بیدار شد دوباره بهش قرص خواب میدم تا مزاحم کارمون نشه
(خماررررررررررر)
۲۱.۱k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.