رقیب های عاشق.......
رقیب های عاشق.......
پارت ۲
رفتم یدونه زدم تو دهنش که پنج نفری ریختن رو سرم اما همشون رو زدم و جونگ کوک هم وایساده بود یه گوشه و با تعجب به ما نگاه می کرد بعد از اینکه دعوا تموم شد البته با پیروزی من رفتم و یه جای دیگه نشستم همه از ترسشون از سر میزی که نشسته بودم پاشدن و رفتن همه جام درد میکرد به خصوص مچ دستم اون پسره تهیونگ مچ دستمو پیچوند
؟: خانم چیزی میل دارید بیارم؟
ات:یه الکل با درصد بالا
بعد از پنج دقیقه برام آوردنش داشتم میخوردم تقریباً داشتم مست میشدم که جونگ کوک اومد پیشم
جونگ کوک:واسه ی اتفاق چند دقیقه ی پیش معذرت میخوام
ات:(هنوز داره میخونه)
جونگ کوک: انقدر نخور
ات:.....
جونگ کوک:با توعم ........میگم بسه
ات:به تو چه بچه پرو (مسته)
اومدم دوباره بخورم که شیشه رو از دستم گرفت برای چند ثانیه چشم تو چشم شدیم که توش قلب شدید گرفتم فکر کنم واقعاً عاشقش شدم
جونگ کوک:برا خودت میگم میدونم دشمنیم اما نمی خوام برات اتفاقی بیوفته
از زبون جونگکوک
وقتی حرفم تموم شد لباش رو گذاشت رو لبام بعد چند ثانیه برداشت
جونگکوک:داری چیکار میکنی؟
دوباره لباش گذاشت رو لبام با این تفاوت که این سری من هم باهاش همکاری مردم
نامجون: خوش میگذره ؟(عصبی)
جونگکوک:او نامجون حالت خوبه؟بهتر شدی؟
نامجون:من که خوبم اما تو انگار خیلی بهتری
ات:اتفاقی شد
نامجون: بله معلومه
جونگکوک:بعد برات میگم چی شده
یهو با صدای افتادن چیزی برگشتیم سمت ات که دیدم بیهوشه
جونگ کوک:ات چت شد ؟ ات
نامجون: جونگکوک به خودت بیا اون دشمنمونه
جیهوپ:جونگ کوک نامجون راست میگه اون اگه بمیره ما نفر اول میشیم
جونگکوک:باشه ولی بیاین ببریمش خونه
نامجون:باشه
تا شب ادامش رو میزارم
پارت ۲
رفتم یدونه زدم تو دهنش که پنج نفری ریختن رو سرم اما همشون رو زدم و جونگ کوک هم وایساده بود یه گوشه و با تعجب به ما نگاه می کرد بعد از اینکه دعوا تموم شد البته با پیروزی من رفتم و یه جای دیگه نشستم همه از ترسشون از سر میزی که نشسته بودم پاشدن و رفتن همه جام درد میکرد به خصوص مچ دستم اون پسره تهیونگ مچ دستمو پیچوند
؟: خانم چیزی میل دارید بیارم؟
ات:یه الکل با درصد بالا
بعد از پنج دقیقه برام آوردنش داشتم میخوردم تقریباً داشتم مست میشدم که جونگ کوک اومد پیشم
جونگ کوک:واسه ی اتفاق چند دقیقه ی پیش معذرت میخوام
ات:(هنوز داره میخونه)
جونگ کوک: انقدر نخور
ات:.....
جونگ کوک:با توعم ........میگم بسه
ات:به تو چه بچه پرو (مسته)
اومدم دوباره بخورم که شیشه رو از دستم گرفت برای چند ثانیه چشم تو چشم شدیم که توش قلب شدید گرفتم فکر کنم واقعاً عاشقش شدم
جونگ کوک:برا خودت میگم میدونم دشمنیم اما نمی خوام برات اتفاقی بیوفته
از زبون جونگکوک
وقتی حرفم تموم شد لباش رو گذاشت رو لبام بعد چند ثانیه برداشت
جونگکوک:داری چیکار میکنی؟
دوباره لباش گذاشت رو لبام با این تفاوت که این سری من هم باهاش همکاری مردم
نامجون: خوش میگذره ؟(عصبی)
جونگکوک:او نامجون حالت خوبه؟بهتر شدی؟
نامجون:من که خوبم اما تو انگار خیلی بهتری
ات:اتفاقی شد
نامجون: بله معلومه
جونگکوک:بعد برات میگم چی شده
یهو با صدای افتادن چیزی برگشتیم سمت ات که دیدم بیهوشه
جونگ کوک:ات چت شد ؟ ات
نامجون: جونگکوک به خودت بیا اون دشمنمونه
جیهوپ:جونگ کوک نامجون راست میگه اون اگه بمیره ما نفر اول میشیم
جونگکوک:باشه ولی بیاین ببریمش خونه
نامجون:باشه
تا شب ادامش رو میزارم
۸.۵k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.