واقعاً براچی این باید گزارش بشه؟
واقعاً براچی این باید گزارش بشه؟
وقتی شوهرتو مقصر میدونی .....
پیش ات و جونگ کوک
ات:جونگ کوکا......من....من معذرت میخوام
جونگکوک:براچی تو عذر خواهی میکنی همش تقصیر منه(گریه)
ات:تقصیر منم هست
جونگکوک:تقصیر تو چیه ها؟ چرا الکی میندازیش گردن خودت (بلند)
ات (گریه)
جونگکوک:اگه به حرفت گوش میدادم و حواسم رو میدادم به رانندگی هم بچمون زنده بود هم تو میتونستی راه بری (گریه)
ات: گریه نکن قشنگم .....اصلا هر اتفاقی افتاده فدای سرت باشه ؟ همین که تو سالمی خودش خیلی مهمه (بغض)
جونگ کوک: سلامتی من به چه دردی می خوره وقتی تو دیگه نمیتونی راه بری (گریه)
ات:کی گفته دیگه نمیتونم راه برم؟ مگه دکتر نگفت خوب میشم
جونگ کوک: تو ...تو خودت گفتی دکتر گفته دیگه نمیتونی راه بری
ات: ببخشید میخواستم اذیتت کنم ...اما واقعاً.....نمی خواستم انقدر آسیب ببینی ....گفتم نهایتش اینه که یه کم گریه می کنی همین نمی.. (بغض )
با بغل گرفتنت توسط جونگ کوک حرفت نصفه موند
جونگ کوک:تمام تلاشمو میکنم خوب بشی
ات:اوهوم.......دوست دارم ( بغض)
جونگ کوک:منم دوست دارم(بغض )
پایان
وقتی شوهرتو مقصر میدونی .....
پیش ات و جونگ کوک
ات:جونگ کوکا......من....من معذرت میخوام
جونگکوک:براچی تو عذر خواهی میکنی همش تقصیر منه(گریه)
ات:تقصیر منم هست
جونگکوک:تقصیر تو چیه ها؟ چرا الکی میندازیش گردن خودت (بلند)
ات (گریه)
جونگکوک:اگه به حرفت گوش میدادم و حواسم رو میدادم به رانندگی هم بچمون زنده بود هم تو میتونستی راه بری (گریه)
ات: گریه نکن قشنگم .....اصلا هر اتفاقی افتاده فدای سرت باشه ؟ همین که تو سالمی خودش خیلی مهمه (بغض)
جونگ کوک: سلامتی من به چه دردی می خوره وقتی تو دیگه نمیتونی راه بری (گریه)
ات:کی گفته دیگه نمیتونم راه برم؟ مگه دکتر نگفت خوب میشم
جونگ کوک: تو ...تو خودت گفتی دکتر گفته دیگه نمیتونی راه بری
ات: ببخشید میخواستم اذیتت کنم ...اما واقعاً.....نمی خواستم انقدر آسیب ببینی ....گفتم نهایتش اینه که یه کم گریه می کنی همین نمی.. (بغض )
با بغل گرفتنت توسط جونگ کوک حرفت نصفه موند
جونگ کوک:تمام تلاشمو میکنم خوب بشی
ات:اوهوم.......دوست دارم ( بغض)
جونگ کوک:منم دوست دارم(بغض )
پایان
۱۱.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.