روانی دوست داشتنی من
#روانی_دوست_داشتنی_من
P:27
(ویو ا.ت)
پس اونا به من زول نزده بودن به فلیکس پشت سرم زول زده بودن
مشغول خود درگیری با خودم بودم که صدای فلیکس ریشه افکارم رو پاره کرد
فلیکس: بریم
و به جلو هدایتم کرد
عین یه جوجه اردک دنبالش میرفتم و هنوز تو شک بودم که منو به سمت یه میز برد و روی صندلی نشست و با کشیدن دستم بهم فهموند که بشینم
کنارش نشستم که کم کم نگاها از روم برداشته شد
البته هنوزم بعضیا نگاهم میکردن
چند دقیقه گزشته بود و جفتمون سکوت کرده بودیم که فلیکس طبق معمول این سکوت رو شکست
فلیکس: حالت خوبه
با حرفش یاد کبودی های بدنم افتادم و بهش توپیدم
ا.ت: حالم خوبه؟ مرتیکه وحشی کل بدنم از دستت بنفش شده
با حرفم پوزخندی زدو گفت
فلیکس: تقصیر خودته
با تمسخر گفتم
ا.ت: دقیقا چرا؟
درحالی که داشت خندشو کنترل میکرد گفت
فلیکس: بدنت خیلی خوبه
با حرفش انگار یه سطل آب روم خالی شده باشه چشمام از این حجم پرویی قد نلبکی شده بود
ا.ت:چی؟
با پوزخند گفت
فلیکس: اصلا تو چرا باید همچین بدن خوبی داشته باشی؟ این بدنو واسه چی ساختی؟
از عصبانیت رومو اونور کردم و نفسمو عصبی بیرون دادم و گفتم
ا.ت: اوکی ولی دلیل نمیشه تو باهام سک*س کنی!!
با حرفم تک خنده ای کرد انگار از اینکه عصبیم کرده خوشحال بود و گفت
فلیکس: خودت اول شروع کردی
با حرفش با صدای بلند البته تقریبا داد گفتم
ا.ت: من مست بودم تو چرا همکاری کردی؟
با حرفم دوباره همه ی نگاها به سمتم برگشت و جمع توی سکوت فرو رفت
آروم لبمو گزیدم و سرمو پایین انداختم تا شرمندگیمو نشون بدم
فلیکس از حرکتم تک خنده ای کرد که باعث شد با عصبانیت سرمو بالا بیارم بهش نگاه کنم
البته دوباره سرمو پایین انداختم
فلیکس بعد از تک خنده ای بلند شد و دستمو گرفت و گفت
فلیکس: بیا یه جای دیگه حرف بزنیم
سریع دستمو از دستاش بیرون کشیدم و گفتم
ا.ت: نه ممنون
دستشو کرد تو جیبش و گفت
فلیکس: نمیای نه؟
با لجبازی تمام گفتم
ا.ت: نع
فلیکس: اوکی
همزمان با حرفش به سمتم اومد و قبل اینکه منتظر واکنشی از طرفم بمونه دستشو برد زیر پاهام و دست دیگشو دور کمرم حلقه کرد و توی حرکت بلندم کرد
ا.ت: جیغغغع بزارم پایین
P:27
(ویو ا.ت)
پس اونا به من زول نزده بودن به فلیکس پشت سرم زول زده بودن
مشغول خود درگیری با خودم بودم که صدای فلیکس ریشه افکارم رو پاره کرد
فلیکس: بریم
و به جلو هدایتم کرد
عین یه جوجه اردک دنبالش میرفتم و هنوز تو شک بودم که منو به سمت یه میز برد و روی صندلی نشست و با کشیدن دستم بهم فهموند که بشینم
کنارش نشستم که کم کم نگاها از روم برداشته شد
البته هنوزم بعضیا نگاهم میکردن
چند دقیقه گزشته بود و جفتمون سکوت کرده بودیم که فلیکس طبق معمول این سکوت رو شکست
فلیکس: حالت خوبه
با حرفش یاد کبودی های بدنم افتادم و بهش توپیدم
ا.ت: حالم خوبه؟ مرتیکه وحشی کل بدنم از دستت بنفش شده
با حرفم پوزخندی زدو گفت
فلیکس: تقصیر خودته
با تمسخر گفتم
ا.ت: دقیقا چرا؟
درحالی که داشت خندشو کنترل میکرد گفت
فلیکس: بدنت خیلی خوبه
با حرفش انگار یه سطل آب روم خالی شده باشه چشمام از این حجم پرویی قد نلبکی شده بود
ا.ت:چی؟
با پوزخند گفت
فلیکس: اصلا تو چرا باید همچین بدن خوبی داشته باشی؟ این بدنو واسه چی ساختی؟
از عصبانیت رومو اونور کردم و نفسمو عصبی بیرون دادم و گفتم
ا.ت: اوکی ولی دلیل نمیشه تو باهام سک*س کنی!!
با حرفم تک خنده ای کرد انگار از اینکه عصبیم کرده خوشحال بود و گفت
فلیکس: خودت اول شروع کردی
با حرفش با صدای بلند البته تقریبا داد گفتم
ا.ت: من مست بودم تو چرا همکاری کردی؟
با حرفم دوباره همه ی نگاها به سمتم برگشت و جمع توی سکوت فرو رفت
آروم لبمو گزیدم و سرمو پایین انداختم تا شرمندگیمو نشون بدم
فلیکس از حرکتم تک خنده ای کرد که باعث شد با عصبانیت سرمو بالا بیارم بهش نگاه کنم
البته دوباره سرمو پایین انداختم
فلیکس بعد از تک خنده ای بلند شد و دستمو گرفت و گفت
فلیکس: بیا یه جای دیگه حرف بزنیم
سریع دستمو از دستاش بیرون کشیدم و گفتم
ا.ت: نه ممنون
دستشو کرد تو جیبش و گفت
فلیکس: نمیای نه؟
با لجبازی تمام گفتم
ا.ت: نع
فلیکس: اوکی
همزمان با حرفش به سمتم اومد و قبل اینکه منتظر واکنشی از طرفم بمونه دستشو برد زیر پاهام و دست دیگشو دور کمرم حلقه کرد و توی حرکت بلندم کرد
ا.ت: جیغغغع بزارم پایین
۶.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.