اگر این بچه ی در رحمم بگذارد من خوب حفظ ظاهر کردن را بلد

اگر این بچه ی در رحمم بگذارد من خوب حفظ ظاهر کردن را بلد شده ام
اما درد!
درد است دیگر،میگیرد..
بچه هم معلوم نیست به کدام شیر پاک خورده ای رفته که اینقدر ورجه و ورجه میکند
این لگد زدنش آسی ام کرده!
تهوع!
تا شروع میکنم به چند کلام حرف زدن با یک عق باید راهیِ دستشویی شوم
شنیده ام از عوارض بارداری ست
کاش این بچه راشیتیسم داشت و بجای لگد زدن به دلِ بی نوای من لگدش میخورد به تن نحیف خودش و در شکمم ریز ریز میشد
ویار!
"بودن" ویارِ من است،هر از چندگاهی فیل َم یاد هندوستان میکند و ...
کورتاژ؟
فکرش را کرده ام،اما مگر میشود زنی را که آبستنِ دلتنگی ست کوتاژ کرد؟!

هی لگد میزند لعنتی و من مثل نامادری سیندرلا محکم در شکمم میزند که خفه خوان بگیرد بچه ی چشم سفید
او هِی لگد میزند و جا باز میکند برای خودش و من روز به روز شکمم جلوتر می آید از این پرخوری های عصبی...
دیدگاه ها (۱)

دون شک همه ی ما تعریفی شخصی از مدینه ی فاضله داریم..که تبدیل...

سرد بود این هوای لعنتی..و سردیش را به زور داخل خانه کرده بود...

این همه تکاپو!این همه برو و بیا و دست در جیب مبارک کردن فقط ...

پاییز قابله ی نابلدی بود که تمام برگ هایی را که تابستان آبست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط