تک پارتی جیهوپ
تک پارتی جیهوپ
وقتی سربازیش تمام میشه...
_______________
ویو لونا
با خوشحالی موهای تقریبا تا زانوش رو شانه میکرد ....دل تو دلش نبود بعد دو سال جیهوپ رو ببینه چرا میگید دو سال؟!....خب باید بگم که جیهوپ میترسید از مرخصی هاش استفاده کنه و موقعی که نباشه اتفاقی برای لونا بیافته دیگه نتونه مرخصی بگیره ...
یه تینت قهوه ای رنگ زد و و بعد از پوشیدن کت قرمز/جیگری طورش موهاش رو بافت و گیره سنجابی که جیهوپ خریده بود رو به سرش زد یکم عطر زد و بعد از برداشتن گوشیش و پوشیدن کفش های پاشنه بلند مشکی سمت در حرکت کرد ....سوار ماشینی که جین براش فرستاده بود شد و سمت خونه جین حرکت کردند ....
بعد از ۱۵ مین رسید و از ماشین پیاده شد آیفون رو زد و با باز شدن در وارد خونه شد ....نگاهی به سالن خونه کرد همون موقع جین از پله ها پایین اومدن اما با دیدن همدیگه هردوشون تعجب کردن...
لونا:ت،تو لباست همرنگ لباس منه!....
جین:تو کت و شلوار پوشیدی!...
لونا خنده آیی سر داد
لونا:متقلب...
جین:لقب خودت و رو من نزار...حداقل این لباس به من هندسام میاد ولی تو چی؟!...
لونا:هندسام؟!...نه بابااا واقعا؟!...هیچکس به خوشگلی من نیست کیم سوکجین...(خنده ریز)
جین:شتر بیند در خواب پنبه دانه
لونا:الان شتر منظورت با من بود؟!
جین: خودت چی فکر میکنی ؟!
لونا:ببین ....میام....
همون موقع استف وارد شد
@آقای کیم ماشین حاظر شد
هر دو با نگاهی چپ چپ سمت ماشین رفتن...بالاخره به محل سربازی جیهوپ رسیدند...
هر دو نزدیک به ربع منتظر بودن که در باز شد لونا خواست بره جلو که با دیدن فرمانده جیهوپ یه قدم عقب برداشت...
جین:آقای لی اتفاقی افتاده؟!...پس جیهوپ ما کو؟!
#خب....باید بگم به خاطر اتفاقاتی که بین مرز دو تا کره افتاده زمان مرخصی ها و پایان خدمت ها به تعویق افتاده...
لونا:چ،چی؟!.... یعنی چند روز باید بمونه ؟؟...
#به روز نمیکشه باید حداقل یه ماهی بمونه ...از همه مهم تر اینه که آقای جانگ مورد حمله قرار گرفته بوده....
جین:یعنی چی الان حالش خوبه؟!
#بله خداروشکر...
لونا پوفی از روی حرص بیرون داد...
لونا:ولی من همین الان میخوام ببینمش ....
#متاسفم بهتره برید دیگه زیاد خودتون رو خسته نکنید ...
لونا نگاهی به در ورودی انداخت
لونا:یعنی هیچ راهی نیست؟!
#خیر ...واقعا متاسفم خانم جانگ باید سریعتر خبر میدادم اما خودم دیر بهم خبر رسید...
لونا:بله ممنون...
راننده ایی که پشت جین و لونا بود لب زد
_خانم جانگ سوار میشید؟!...
لونا:آره....ممنون آقای لی...به جیهوپ سلام برسانید ...
لونا برگشت اما طولی نکشید که از خوشحالی جیغ بلندی کشید و همزمان اسم جیهوپ رو صدا زد
لونا:جیهوپااااا.....
محکم تو بغل پسر روبروش پرید...
ادامه کامنت....
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOPE#HOSOK
وقتی سربازیش تمام میشه...
_______________
ویو لونا
با خوشحالی موهای تقریبا تا زانوش رو شانه میکرد ....دل تو دلش نبود بعد دو سال جیهوپ رو ببینه چرا میگید دو سال؟!....خب باید بگم که جیهوپ میترسید از مرخصی هاش استفاده کنه و موقعی که نباشه اتفاقی برای لونا بیافته دیگه نتونه مرخصی بگیره ...
یه تینت قهوه ای رنگ زد و و بعد از پوشیدن کت قرمز/جیگری طورش موهاش رو بافت و گیره سنجابی که جیهوپ خریده بود رو به سرش زد یکم عطر زد و بعد از برداشتن گوشیش و پوشیدن کفش های پاشنه بلند مشکی سمت در حرکت کرد ....سوار ماشینی که جین براش فرستاده بود شد و سمت خونه جین حرکت کردند ....
بعد از ۱۵ مین رسید و از ماشین پیاده شد آیفون رو زد و با باز شدن در وارد خونه شد ....نگاهی به سالن خونه کرد همون موقع جین از پله ها پایین اومدن اما با دیدن همدیگه هردوشون تعجب کردن...
لونا:ت،تو لباست همرنگ لباس منه!....
جین:تو کت و شلوار پوشیدی!...
لونا خنده آیی سر داد
لونا:متقلب...
جین:لقب خودت و رو من نزار...حداقل این لباس به من هندسام میاد ولی تو چی؟!...
لونا:هندسام؟!...نه بابااا واقعا؟!...هیچکس به خوشگلی من نیست کیم سوکجین...(خنده ریز)
جین:شتر بیند در خواب پنبه دانه
لونا:الان شتر منظورت با من بود؟!
جین: خودت چی فکر میکنی ؟!
لونا:ببین ....میام....
همون موقع استف وارد شد
@آقای کیم ماشین حاظر شد
هر دو با نگاهی چپ چپ سمت ماشین رفتن...بالاخره به محل سربازی جیهوپ رسیدند...
هر دو نزدیک به ربع منتظر بودن که در باز شد لونا خواست بره جلو که با دیدن فرمانده جیهوپ یه قدم عقب برداشت...
جین:آقای لی اتفاقی افتاده؟!...پس جیهوپ ما کو؟!
#خب....باید بگم به خاطر اتفاقاتی که بین مرز دو تا کره افتاده زمان مرخصی ها و پایان خدمت ها به تعویق افتاده...
لونا:چ،چی؟!.... یعنی چند روز باید بمونه ؟؟...
#به روز نمیکشه باید حداقل یه ماهی بمونه ...از همه مهم تر اینه که آقای جانگ مورد حمله قرار گرفته بوده....
جین:یعنی چی الان حالش خوبه؟!
#بله خداروشکر...
لونا پوفی از روی حرص بیرون داد...
لونا:ولی من همین الان میخوام ببینمش ....
#متاسفم بهتره برید دیگه زیاد خودتون رو خسته نکنید ...
لونا نگاهی به در ورودی انداخت
لونا:یعنی هیچ راهی نیست؟!
#خیر ...واقعا متاسفم خانم جانگ باید سریعتر خبر میدادم اما خودم دیر بهم خبر رسید...
لونا:بله ممنون...
راننده ایی که پشت جین و لونا بود لب زد
_خانم جانگ سوار میشید؟!...
لونا:آره....ممنون آقای لی...به جیهوپ سلام برسانید ...
لونا برگشت اما طولی نکشید که از خوشحالی جیغ بلندی کشید و همزمان اسم جیهوپ رو صدا زد
لونا:جیهوپااااا.....
محکم تو بغل پسر روبروش پرید...
ادامه کامنت....
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOPE#HOSOK
۵.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.