Devil or Angel³³
Devil or Angel³³
جانگمی: نکنه جونگکوک کار تو بوده بیا ا/ت تمیزش کن
جانگمی زد تو گوش جونگکوک
ا/ت: جانگمی
جانگمی: ا/ت برو تو اتاق
من رفتم تو اتاقم
کوک
جانگمی: نکنه دیوونه شدی فک کردی چی راحت میتونی بزنیش
کوک: مگه تو میدونی از کجا پیداش کردم؟
جانگمی: کجا؟
کوک:بار
جانگمی: اینکه چیزی نیست من میرم یونا میره
کوک: از اونایی که فک میکی نه از اونا
جانگمی: نه ا/ت از اون ادما نیست
کوک: چرا هست من اونجا یه قرارکاری داشتم ا/ت خانم اونجا دیدم
جانگمی: شاید نمیدونسته
کوک: خودش که میگه ولی بعید بدونم راس میگه
جانگمی: دخترایی که محبت بهشون نمیشه یا محبت بیش از حد بهشون میشه میرن اونجا ا/ت که نه زیاد محبت دیده از تو نه کم
کوک: یعنی چی هرکاری خواسته که کردم و اینکه بعضی هاهم برا خوشگذرونی میرن
جانگی: نه ا/ت اینکارو نکرده
کوک: جانگمی من خستم میخوام برم بخوابم
جانگمی: صبر کن تو هیچ وقت حق نداشتی و نداری و نخواهی داشت که دست رو یه زن بلند کنی دیدی که دختره چطور ترسیده بود دیگه بهت اعتماد هم نمیکنه
کوک: نکنه که نکنه بهم ربطی نداره
جانگمی: خودتو دیدی چقدر ناراحت شدی وقتی ا/ت رو با پسر دیگه ای دیدی اونم تو چند دقیقه پس بدون ا/ت چی میکشه با یونا
کوک: چون او اینکارو کرد منم میخوام با یونا ازش انتقام بگیرم
جانگمی: این بازیو تموم کن خودت اول شروعش کردی
کوک: ا/ت میخواست اجازه نده
جانگمی: دیگه فک کنم داری دیوونه میشی بیا برو بخواب
کوک: کجا بخوابم؟
جانگمی: تنها چیزی که اینجا زیاده اتاقه پس برو یه جهنمی هم بخواب فردا از ا/ت هم
عذر خواهی میکنی
کوک: نمیکنم
#فیک
#سناریو
جانگمی: نکنه جونگکوک کار تو بوده بیا ا/ت تمیزش کن
جانگمی زد تو گوش جونگکوک
ا/ت: جانگمی
جانگمی: ا/ت برو تو اتاق
من رفتم تو اتاقم
کوک
جانگمی: نکنه دیوونه شدی فک کردی چی راحت میتونی بزنیش
کوک: مگه تو میدونی از کجا پیداش کردم؟
جانگمی: کجا؟
کوک:بار
جانگمی: اینکه چیزی نیست من میرم یونا میره
کوک: از اونایی که فک میکی نه از اونا
جانگمی: نه ا/ت از اون ادما نیست
کوک: چرا هست من اونجا یه قرارکاری داشتم ا/ت خانم اونجا دیدم
جانگمی: شاید نمیدونسته
کوک: خودش که میگه ولی بعید بدونم راس میگه
جانگمی: دخترایی که محبت بهشون نمیشه یا محبت بیش از حد بهشون میشه میرن اونجا ا/ت که نه زیاد محبت دیده از تو نه کم
کوک: یعنی چی هرکاری خواسته که کردم و اینکه بعضی هاهم برا خوشگذرونی میرن
جانگی: نه ا/ت اینکارو نکرده
کوک: جانگمی من خستم میخوام برم بخوابم
جانگمی: صبر کن تو هیچ وقت حق نداشتی و نداری و نخواهی داشت که دست رو یه زن بلند کنی دیدی که دختره چطور ترسیده بود دیگه بهت اعتماد هم نمیکنه
کوک: نکنه که نکنه بهم ربطی نداره
جانگمی: خودتو دیدی چقدر ناراحت شدی وقتی ا/ت رو با پسر دیگه ای دیدی اونم تو چند دقیقه پس بدون ا/ت چی میکشه با یونا
کوک: چون او اینکارو کرد منم میخوام با یونا ازش انتقام بگیرم
جانگمی: این بازیو تموم کن خودت اول شروعش کردی
کوک: ا/ت میخواست اجازه نده
جانگمی: دیگه فک کنم داری دیوونه میشی بیا برو بخواب
کوک: کجا بخوابم؟
جانگمی: تنها چیزی که اینجا زیاده اتاقه پس برو یه جهنمی هم بخواب فردا از ا/ت هم
عذر خواهی میکنی
کوک: نمیکنم
#فیک
#سناریو
۲۶.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.