پارت80 دلبربلا
#پارت80 #دلبربلا
وقتی از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود
گوشیمو برداشتم و روشنش کردم
ساعت سه و نیم بود
عه میبینم انقد گشنمه ها نگو منه بدبخت از ساعت دو سه ظهر خوابم
بلند شدم و رفتم آشپزخونه
در یخچال و باز کردم و داخلشو نگاه کردم
هیچ چیز خاصی نبود که نظرمو جلب کنه
به ناچار نوتلا رو کشیدم بیرون و یکم خوردم
این بدبخت معلوم نیست صبحانس ناهاره یا شام ولی هر چی که هست خیلی خوشمزس
سیر که شدم میزو ول کردم و رفتم تو اتاقم
دیگه خوابم نمیومد
گوشیمو برداشتم و رفتم تو اینستا خدا اینو از ما نگیره
تا ساعت پنج خودمو سرگرم کردم ساعت پنج گوشیمو شوت کردم رو میز آرایش و حولمو بر داشتم و رفتم حموم
یه ساعت هم خودمو اونجا علاف کردم
لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون
موهامو شونه زدم و رفتم دوباره تو آشپز خونه
با نهایت خلاقیتم قوطی مربا و جعبه پنیر و جعبه سبزیو کشیدم بیرون و گذاشتم رو میز
چای سازو زدم تو برق و صبر کردم تا بجوشه و زدم زیر آواز
_سازمو بر دارم برم کنار چشمه بشینم اوممم بقیش چی بود؟
خب ولش کن میرم سراغ شعر بعدی
_گل پونه های وحشیه دشت امیدم
ای بابا چرا از هر شعری یه بیت فقط بلدم؟
تا اومدم برم سراغ شعر بعدی صدای داد سونیا بلند شد
_ای مرگ ای درد ای لال بشی به حق علی لامصب ساعت شیشو نیمه هنوز
مثه خودش داد زدم
_زر نزن پاشو بیا اون دنیا کره خرم بیدار کن کلاس دیر شد
_عر نزن هنوز یکو نیم ساعت مونده
_تا تو تن لشتو جمع کنی بیای یه چیزی مرگت کنی و یه دردی تنت کنی و برسیم میشه دو نیم ساعت
_بمیری الهی
_کور بشی اون روز نبینی
من که سیر بودم رفتم اتاقم تا حاضر شم
امروز میخواستم یه تیپ بزنم خفففن
موهامو بافتم و انداختم رو شونه هام یه کرم زدم تا صورتم بی بخار نباشه رژ قهوه ایمو کشیدم رو لبم و یکم هم ریمل زدم
مانتو اسپرت مشکی زردمو تنم کردم و شلوار ستشم پام کردم آل استار های مشکی زردمو پام کردم و مقنعمو هم سرم کردم و یکم کشیدمش عقب
کولمو انداختم رو شونمو و از اتاق رفتم بیرون
همزمان سونیا ار آشپزخونه اومد بیرون و منو دید و گفت
_ایییی بابا خوشتیپ
انگشتمو بردم تو دهنمو صدای سر نوشابه در آوردم
سونی رفت اتاقش منم رفتم اشپزخونه
دنیا داشت صبونه میخورد
پریدم و رو اپن نشستم
دور تا دور خونه رو زیر نظر گرفتم
ای خدا چقد کثیفه
لباسایی که دیروز ریخته بودمو هیچکس جمع نکرده بود
_دنیا
_هوم؟
_میگم بیا یه فکری به حال این خونه بکنیم خیلی داغونه
_به من چه
_خب راست میگی به تو چه
_زر نزن میگم به نظرت میشه
_چی میشه؟
لایک و کامنت فراموش نشه😉
وقتی از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود
گوشیمو برداشتم و روشنش کردم
ساعت سه و نیم بود
عه میبینم انقد گشنمه ها نگو منه بدبخت از ساعت دو سه ظهر خوابم
بلند شدم و رفتم آشپزخونه
در یخچال و باز کردم و داخلشو نگاه کردم
هیچ چیز خاصی نبود که نظرمو جلب کنه
به ناچار نوتلا رو کشیدم بیرون و یکم خوردم
این بدبخت معلوم نیست صبحانس ناهاره یا شام ولی هر چی که هست خیلی خوشمزس
سیر که شدم میزو ول کردم و رفتم تو اتاقم
دیگه خوابم نمیومد
گوشیمو برداشتم و رفتم تو اینستا خدا اینو از ما نگیره
تا ساعت پنج خودمو سرگرم کردم ساعت پنج گوشیمو شوت کردم رو میز آرایش و حولمو بر داشتم و رفتم حموم
یه ساعت هم خودمو اونجا علاف کردم
لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون
موهامو شونه زدم و رفتم دوباره تو آشپز خونه
با نهایت خلاقیتم قوطی مربا و جعبه پنیر و جعبه سبزیو کشیدم بیرون و گذاشتم رو میز
چای سازو زدم تو برق و صبر کردم تا بجوشه و زدم زیر آواز
_سازمو بر دارم برم کنار چشمه بشینم اوممم بقیش چی بود؟
خب ولش کن میرم سراغ شعر بعدی
_گل پونه های وحشیه دشت امیدم
ای بابا چرا از هر شعری یه بیت فقط بلدم؟
تا اومدم برم سراغ شعر بعدی صدای داد سونیا بلند شد
_ای مرگ ای درد ای لال بشی به حق علی لامصب ساعت شیشو نیمه هنوز
مثه خودش داد زدم
_زر نزن پاشو بیا اون دنیا کره خرم بیدار کن کلاس دیر شد
_عر نزن هنوز یکو نیم ساعت مونده
_تا تو تن لشتو جمع کنی بیای یه چیزی مرگت کنی و یه دردی تنت کنی و برسیم میشه دو نیم ساعت
_بمیری الهی
_کور بشی اون روز نبینی
من که سیر بودم رفتم اتاقم تا حاضر شم
امروز میخواستم یه تیپ بزنم خفففن
موهامو بافتم و انداختم رو شونه هام یه کرم زدم تا صورتم بی بخار نباشه رژ قهوه ایمو کشیدم رو لبم و یکم هم ریمل زدم
مانتو اسپرت مشکی زردمو تنم کردم و شلوار ستشم پام کردم آل استار های مشکی زردمو پام کردم و مقنعمو هم سرم کردم و یکم کشیدمش عقب
کولمو انداختم رو شونمو و از اتاق رفتم بیرون
همزمان سونیا ار آشپزخونه اومد بیرون و منو دید و گفت
_ایییی بابا خوشتیپ
انگشتمو بردم تو دهنمو صدای سر نوشابه در آوردم
سونی رفت اتاقش منم رفتم اشپزخونه
دنیا داشت صبونه میخورد
پریدم و رو اپن نشستم
دور تا دور خونه رو زیر نظر گرفتم
ای خدا چقد کثیفه
لباسایی که دیروز ریخته بودمو هیچکس جمع نکرده بود
_دنیا
_هوم؟
_میگم بیا یه فکری به حال این خونه بکنیم خیلی داغونه
_به من چه
_خب راست میگی به تو چه
_زر نزن میگم به نظرت میشه
_چی میشه؟
لایک و کامنت فراموش نشه😉
۱۶.۷k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.