Part 16
Part 16
deep wound = زخم عمیق
خانم لی رفت تو و بلافاصله جونگکوک اومد بیرون
سریع اشکاتو پاک کردی
_داشتی گریه میکردی ؟
+نه
_دروغ نگو
بی توجه بهش بلند شدی که بری تو عمارت همین که قدم اولو برداشتی جونگکوک جلوت ایستاد و مانع رفتنت شد
+برو کنار
_ا/ت
+میگم برو کنار نمیفهمی؟
_نمیرم
+باشه نرو
و راهتو کج کردی و از سمت دیگه ای رفتی
_ا/ت چرا از من فرار میکنی؟
چرا انقد سرد رفتار میکنی؟
+چه دلیلی داره با اربابم صمیمی رفتار کنم؟
کلی کار دارم باید برم
_ازاین به بعد دیگه لازم نیست کار کنی
+خانم لی دست تنهاست
_نگران اون نباش
+عه جدی؟
_آره
+اوکی پس بزار برم
_چرا انقد میخوای بری؟
چرا نمیگی چته؟
+چون جنبهی شنیدنشو نداری
_دارم بگو
+داری؟
_آره
+چون ازت خوشم نمیاد
حالا برو اونور
این اولین بار بود با جونگکوک اینجوری رفتار شده بود و کسی پسش زده بود
جونگکوک به هیچ دختری انقد نزدیک نشده بود
جونگکوک ویو :
چرا حسی که به ا/ت دارم با بقیه دخترا فرق داره
چرا نمیتونم بزارم بره؟
حتی وقتایی که شرکتم ، تموم فکرم تو خونه پیش ا/ته
هروقت میفهمم گریه کرده انگار تو قلبم چاقو زدن
جونگکوک آهی کشید و به سمت عمارت رفت
ا/تو دید ، چقد دلش میخواست الان بره پیش ا/ت ولی ا/ت دلش نمیخواست پس جونگکوک رفت طبقه بالا تو اتاقش
شاید جونگکوک داشت تقاص کاراشو پس میداد ، شاید چون با همه بی رحم بود واسه همین الان از سمت تنها کسی دوسش داره رونده میشه
تو همین فکرها بود که در اتاق زده شد
جونگکوک خوشحال شد که ا/ت اومده
_بیا تو
در باز شد و جونگکوک با دیدن خانم لی به جای ا/ت تو ذوقش خورد
&قهوتونو آوردم
_ممنون
_از این یه بعد هرچیزی میخواید برام بیارید بدید ا/ت بیاره
خانم لی لبخندی زد چون میدونست قصد جونگکوک چیه
&چشم
_میتونید برید
خانم لی رفت و جونگکوک نگاهی به قهوش انداخت
حتما اگه اولین برخورد جونگکوک با ا/ت اونشکلی نبود الان عاشق هم بودن
چی میشه اگه ا/ت هیچوقت جونگکوکو قبول نکنه؟.....
deep wound = زخم عمیق
خانم لی رفت تو و بلافاصله جونگکوک اومد بیرون
سریع اشکاتو پاک کردی
_داشتی گریه میکردی ؟
+نه
_دروغ نگو
بی توجه بهش بلند شدی که بری تو عمارت همین که قدم اولو برداشتی جونگکوک جلوت ایستاد و مانع رفتنت شد
+برو کنار
_ا/ت
+میگم برو کنار نمیفهمی؟
_نمیرم
+باشه نرو
و راهتو کج کردی و از سمت دیگه ای رفتی
_ا/ت چرا از من فرار میکنی؟
چرا انقد سرد رفتار میکنی؟
+چه دلیلی داره با اربابم صمیمی رفتار کنم؟
کلی کار دارم باید برم
_ازاین به بعد دیگه لازم نیست کار کنی
+خانم لی دست تنهاست
_نگران اون نباش
+عه جدی؟
_آره
+اوکی پس بزار برم
_چرا انقد میخوای بری؟
چرا نمیگی چته؟
+چون جنبهی شنیدنشو نداری
_دارم بگو
+داری؟
_آره
+چون ازت خوشم نمیاد
حالا برو اونور
این اولین بار بود با جونگکوک اینجوری رفتار شده بود و کسی پسش زده بود
جونگکوک به هیچ دختری انقد نزدیک نشده بود
جونگکوک ویو :
چرا حسی که به ا/ت دارم با بقیه دخترا فرق داره
چرا نمیتونم بزارم بره؟
حتی وقتایی که شرکتم ، تموم فکرم تو خونه پیش ا/ته
هروقت میفهمم گریه کرده انگار تو قلبم چاقو زدن
جونگکوک آهی کشید و به سمت عمارت رفت
ا/تو دید ، چقد دلش میخواست الان بره پیش ا/ت ولی ا/ت دلش نمیخواست پس جونگکوک رفت طبقه بالا تو اتاقش
شاید جونگکوک داشت تقاص کاراشو پس میداد ، شاید چون با همه بی رحم بود واسه همین الان از سمت تنها کسی دوسش داره رونده میشه
تو همین فکرها بود که در اتاق زده شد
جونگکوک خوشحال شد که ا/ت اومده
_بیا تو
در باز شد و جونگکوک با دیدن خانم لی به جای ا/ت تو ذوقش خورد
&قهوتونو آوردم
_ممنون
_از این یه بعد هرچیزی میخواید برام بیارید بدید ا/ت بیاره
خانم لی لبخندی زد چون میدونست قصد جونگکوک چیه
&چشم
_میتونید برید
خانم لی رفت و جونگکوک نگاهی به قهوش انداخت
حتما اگه اولین برخورد جونگکوک با ا/ت اونشکلی نبود الان عاشق هم بودن
چی میشه اگه ا/ت هیچوقت جونگکوکو قبول نکنه؟.....
۸۴.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.