smile
smile
part61
جانگمی: میفهمم چی تو سرشه مهربونیش هر پسریو گول میزنه من دخترم این چیزا رو خوب میفهمم
کوک: میخوای بگی ما نمیفهمیم
جانگمی: نه داداش کوچیکه میگم که من هم جنس خودمو بیشتر میشناسم مگه نه ا/ت
ا/ت: میخواد چیکار کنه؟
جانگمی: صبر کن میفهمی سویون خونه مامانه دلم براش تنگ شده
ا/ت: جونگکوک مامانت برگشته
کوک: اره الان میخواد بیاد اینجا خودشو بابام بخاطر همین صبح بهت زنگ زدم
ا/ت: پس من چیکار کنم
کوک: تو خب راستش هنوز با مامانم حرف نزدم
ا/ت: من میرم بعد بهم زنگ بزن
کوک: باشه خدافظ
جانگمی: ا/ت جون مراقب خودت باش
ا/ت: 😊خدافظ
یک ساعت بعد
کوک
جانگمی: جونگکوک میخواد ازدواج کنه
م: اره میدونیم
جانگمی: منظورم اینه با ا/ت نه یونا
م.ک: چی ا/ت همون دختره که دو سال بی ادبه
جانگمی: مامان بی ادب نیست جونگکوک بهم گفت تو به خانوادش توهین کرده بودی اگه یکی به خانواده خودت توهین میکرد چیزی بهش نمیگفتی
م.ک: مهم بود احترام بزرگترشو داره یانه
جانگمی:احترام گذاشتن در این صورتی که طرف مقابل بهت احترام گذاشته باشه ولی از نظر خودت درسته توهین کنی بعد انتظار احترام داشته باشی مامان جونگکوک میخواد ازدواج کنه چه بزارید چه نزارید
م: الان جونگکوک کجاست ؟
جانگمی: رفته ا/ت برسونه قبول میکنی یانه؟
م.ک: جانگمی دخترم به خانواده یونا چی بگیم
جانگمی:برای عروسی دعوتشون کنید م.ک: دیوونه شدی؟
جانگمی: مامان من دخترتم درسته؟
م.ک: اره
جانگمی: خودت میدونی من لیون خیلی دوس داشتم جونگکوک شمارو راضی کرد میخوام یه کاری براش کرده باشم تروخدا قبول کن خیلی دوسش داره مطمئنم ا/ت هم همینطور دختر خوبیه
م.ک: باشه قبول میکنم فقط اینکه امشب باید خودت با خانواده یونا حرف بزنی
جانگمی: چشم مرسی مامان
#فیک
#سناریو
part61
جانگمی: میفهمم چی تو سرشه مهربونیش هر پسریو گول میزنه من دخترم این چیزا رو خوب میفهمم
کوک: میخوای بگی ما نمیفهمیم
جانگمی: نه داداش کوچیکه میگم که من هم جنس خودمو بیشتر میشناسم مگه نه ا/ت
ا/ت: میخواد چیکار کنه؟
جانگمی: صبر کن میفهمی سویون خونه مامانه دلم براش تنگ شده
ا/ت: جونگکوک مامانت برگشته
کوک: اره الان میخواد بیاد اینجا خودشو بابام بخاطر همین صبح بهت زنگ زدم
ا/ت: پس من چیکار کنم
کوک: تو خب راستش هنوز با مامانم حرف نزدم
ا/ت: من میرم بعد بهم زنگ بزن
کوک: باشه خدافظ
جانگمی: ا/ت جون مراقب خودت باش
ا/ت: 😊خدافظ
یک ساعت بعد
کوک
جانگمی: جونگکوک میخواد ازدواج کنه
م: اره میدونیم
جانگمی: منظورم اینه با ا/ت نه یونا
م.ک: چی ا/ت همون دختره که دو سال بی ادبه
جانگمی: مامان بی ادب نیست جونگکوک بهم گفت تو به خانوادش توهین کرده بودی اگه یکی به خانواده خودت توهین میکرد چیزی بهش نمیگفتی
م.ک: مهم بود احترام بزرگترشو داره یانه
جانگمی:احترام گذاشتن در این صورتی که طرف مقابل بهت احترام گذاشته باشه ولی از نظر خودت درسته توهین کنی بعد انتظار احترام داشته باشی مامان جونگکوک میخواد ازدواج کنه چه بزارید چه نزارید
م: الان جونگکوک کجاست ؟
جانگمی: رفته ا/ت برسونه قبول میکنی یانه؟
م.ک: جانگمی دخترم به خانواده یونا چی بگیم
جانگمی:برای عروسی دعوتشون کنید م.ک: دیوونه شدی؟
جانگمی: مامان من دخترتم درسته؟
م.ک: اره
جانگمی: خودت میدونی من لیون خیلی دوس داشتم جونگکوک شمارو راضی کرد میخوام یه کاری براش کرده باشم تروخدا قبول کن خیلی دوسش داره مطمئنم ا/ت هم همینطور دختر خوبیه
م.ک: باشه قبول میکنم فقط اینکه امشب باید خودت با خانواده یونا حرف بزنی
جانگمی: چشم مرسی مامان
#فیک
#سناریو
۲۲.۶k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.