My wild boy fired
" My wild boy fired "
Part : ۱۲
–ات من دوستت دارم...بیشتر از هر چیزی دوستت دارم*گریه*
چ.چی ولی من فکر میکردم ازم خوشت نمیاد*متعجب *
–نه ات من دوست دارم...عاشقتم*گریش آروم شده *
تهیونگ *خوشحال*
–هوم*داره با دستش اشکاشو پاک میکنه*
منم دوستت دارم *خوشحال بغض*
–ها..چی
تهیونگ ات رو از بغلش جدا کرد
–جدی میگی
آر....
هنوز خرف ات تموم نشده بود که ات نرمی لب های تهیونگ رو روی لب هاش احساس کرد اولش شکه بود ولی بعد همکاری کرد
@ایششش...چندشا حالم بهم خورد*صورتشو جمع کرد*
تهیونگ و ات با شنیدن صدای جونگ کوک از هم جدا شدن و به جونگ کوک نگاه کردن ات با دیدن جونگ کوک از خجالت صورتش سرخ شده بود
–چیه*سرد*
@منم هنوز اینجاما
–خوب که چی
@یکم مراعات کن
‐مراعات کنم.....کی بود که پیشنهاد میداد ببرمش خونه و .....
که با حرف جونگ کوک حرفش نصفه نیمه موند
@باشه اصلا من رفتم راحت باشین*بلند*
–*خنده*
تهیونگ دوباره خواست ات رو ببوسه که ات نذاشت
–یاااا*اخم*
الان کلاس شروع میشه بلند شو بریم
–مهم نیست*دوباره خواست ات رو ببوسه*
نکن تهیونگ بلند شو
–ولی من بوس میخوام*کیوت*
نه
ات از جاش بلند شد و دستشو به سمت تهیونگ دراز کرد تهیونگ هم پستشو گرفت و بلند شد ولی تا بلند شد دست ات رو کشید و ات پرت شد داخل بغل تهیونگ ، تهیونگ هم یه دستشو دور کمر ات حلقه کرد و دست دیگش رو دور گردن ات و شروع کرد با ولم و عمیق بوسیدن ات و ات هم همکاری میکرد بعد از چند مین ات نفس کم آورد و آروم با مشت میزد به شونه تهیونگ که از هم جدا شدن ات از خجالت سرخ شده بود که همین باعث خنده تهیونگ شد
چرا میخندی
–هیچی*خنده*
دروغ نگو
–شبیه گوجه شدی
یااااا*اخم یکم داد*
–بریم کلاس
باشه
و رفتن نشستن سر کلاس کنار همدیگه
به محض اینکه نشستن تهیونگ دستش رو دور کمر ات حلقه کرد
یاا چیکار میکنی
–کاری نمیکنم*خودشو میزنه به اون راه*
دستتو بردار زشته
–نمیخوام
یااا
که استادشون اومد سر کلاس و........
ادامه دارد..............
Part : ۱۲
–ات من دوستت دارم...بیشتر از هر چیزی دوستت دارم*گریه*
چ.چی ولی من فکر میکردم ازم خوشت نمیاد*متعجب *
–نه ات من دوست دارم...عاشقتم*گریش آروم شده *
تهیونگ *خوشحال*
–هوم*داره با دستش اشکاشو پاک میکنه*
منم دوستت دارم *خوشحال بغض*
–ها..چی
تهیونگ ات رو از بغلش جدا کرد
–جدی میگی
آر....
هنوز خرف ات تموم نشده بود که ات نرمی لب های تهیونگ رو روی لب هاش احساس کرد اولش شکه بود ولی بعد همکاری کرد
@ایششش...چندشا حالم بهم خورد*صورتشو جمع کرد*
تهیونگ و ات با شنیدن صدای جونگ کوک از هم جدا شدن و به جونگ کوک نگاه کردن ات با دیدن جونگ کوک از خجالت صورتش سرخ شده بود
–چیه*سرد*
@منم هنوز اینجاما
–خوب که چی
@یکم مراعات کن
‐مراعات کنم.....کی بود که پیشنهاد میداد ببرمش خونه و .....
که با حرف جونگ کوک حرفش نصفه نیمه موند
@باشه اصلا من رفتم راحت باشین*بلند*
–*خنده*
تهیونگ دوباره خواست ات رو ببوسه که ات نذاشت
–یاااا*اخم*
الان کلاس شروع میشه بلند شو بریم
–مهم نیست*دوباره خواست ات رو ببوسه*
نکن تهیونگ بلند شو
–ولی من بوس میخوام*کیوت*
نه
ات از جاش بلند شد و دستشو به سمت تهیونگ دراز کرد تهیونگ هم پستشو گرفت و بلند شد ولی تا بلند شد دست ات رو کشید و ات پرت شد داخل بغل تهیونگ ، تهیونگ هم یه دستشو دور کمر ات حلقه کرد و دست دیگش رو دور گردن ات و شروع کرد با ولم و عمیق بوسیدن ات و ات هم همکاری میکرد بعد از چند مین ات نفس کم آورد و آروم با مشت میزد به شونه تهیونگ که از هم جدا شدن ات از خجالت سرخ شده بود که همین باعث خنده تهیونگ شد
چرا میخندی
–هیچی*خنده*
دروغ نگو
–شبیه گوجه شدی
یااااا*اخم یکم داد*
–بریم کلاس
باشه
و رفتن نشستن سر کلاس کنار همدیگه
به محض اینکه نشستن تهیونگ دستش رو دور کمر ات حلقه کرد
یاا چیکار میکنی
–کاری نمیکنم*خودشو میزنه به اون راه*
دستتو بردار زشته
–نمیخوام
یااا
که استادشون اومد سر کلاس و........
ادامه دارد..............
- ۱۱.۷k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط