My wild boy fired
" My wild boy fired "
Part : ۱۱
تهیونگ اومد جواب جونگ کوک رو بده که دید لارا *یکی از هم کلاسی هاشون* به سمتش میاد
لارا : تهیونگ..ت.تهیونگ*داد*
......
–چیشده
لارا : ا.ا.ات*نفس نفس*
–چ.چی ات
لارا : * نفس نفس*
–د جون بکن بگو چیشده*داد عصبی*
لارا : لی شوان...لی شوان با دار دستش ات رو بردن پشت مدرسه
(نکته : لی شوان یکی از هم کلاسی هاشونه که عادت به اذیت کردن دخترای مدرسه داره بهتره بگم هوس بازه)
–چی*داد،از جاش بلند شد*
تهیونگ بدون هیچ حرفی و توجه به اطرافش فقط میدوید ، دوید و دوید تا رسید (یاد کتاب داستانای بچه گونه افتادم😂)به محوطه پشت مدرسه ولی کسی نبود که با شنیدن صدای جیغ ات خشکش زد
–ا.ات..ات*آرام بریده بریده*
صدای جیغ از سمت قسمت کوچه مانند پشت مدرسه میومد(امید وارم منظورمو فهمیده باشید)پس با سرعت به سمت صدا رفت که با دیدن صحنه روبه روش انگار جریان خون داخل رگ هاش قطع شد با عصبانیت هرچه تمام به سمت لی شوان حمله ور شد و یقشو گرفت پرتش کرد روی زمین و هی پشت سر هم با مشت به صورتش زربه میزد انگار که تمام قدرتش توی دستاش جمع شده بود که یکی از نوچه های لی شوان تهیونگ رو گرفت و پرتش کرد زمین خواست با پا به پهلوی تهیونگ زربه بزنه که با زربه ای که جونگ کوک با پاش به شکمش زد روی زمین پرت شد تهیونگ بلند شد و با جونگ کوک تمام اون عوضی هارو لت و پار کردن(نمیدونم درسته یا نه😂)جوری که اونا فقط تونستن بزور خودشونو نجات بدن و از اون جا فرار کنن بعد از اینکه لی شوان و دار و دستش دمشونو گزاشتن رو کولشون و در رفتن تهیونگ سریع رفت سمت ات بلندش کرد
–ات خوبی
من خوبم...د.دستت داره خون میاد
–چیزی نیست..ببخشید که نتونستم زود تر بیام*گریه*
ت.تو داری گریه میکنی*متعجب*
تهیونگ محکم ات رو بغل کرد و گریه میکرد که........
ادامه دارد........
چند دقیقه دیگه پارت بعدی رو هم میزارم😉
حمایت نمیکنید تازه چند نفر هم از دیروز آنفالوم کردن😢
Part : ۱۱
تهیونگ اومد جواب جونگ کوک رو بده که دید لارا *یکی از هم کلاسی هاشون* به سمتش میاد
لارا : تهیونگ..ت.تهیونگ*داد*
......
–چیشده
لارا : ا.ا.ات*نفس نفس*
–چ.چی ات
لارا : * نفس نفس*
–د جون بکن بگو چیشده*داد عصبی*
لارا : لی شوان...لی شوان با دار دستش ات رو بردن پشت مدرسه
(نکته : لی شوان یکی از هم کلاسی هاشونه که عادت به اذیت کردن دخترای مدرسه داره بهتره بگم هوس بازه)
–چی*داد،از جاش بلند شد*
تهیونگ بدون هیچ حرفی و توجه به اطرافش فقط میدوید ، دوید و دوید تا رسید (یاد کتاب داستانای بچه گونه افتادم😂)به محوطه پشت مدرسه ولی کسی نبود که با شنیدن صدای جیغ ات خشکش زد
–ا.ات..ات*آرام بریده بریده*
صدای جیغ از سمت قسمت کوچه مانند پشت مدرسه میومد(امید وارم منظورمو فهمیده باشید)پس با سرعت به سمت صدا رفت که با دیدن صحنه روبه روش انگار جریان خون داخل رگ هاش قطع شد با عصبانیت هرچه تمام به سمت لی شوان حمله ور شد و یقشو گرفت پرتش کرد روی زمین و هی پشت سر هم با مشت به صورتش زربه میزد انگار که تمام قدرتش توی دستاش جمع شده بود که یکی از نوچه های لی شوان تهیونگ رو گرفت و پرتش کرد زمین خواست با پا به پهلوی تهیونگ زربه بزنه که با زربه ای که جونگ کوک با پاش به شکمش زد روی زمین پرت شد تهیونگ بلند شد و با جونگ کوک تمام اون عوضی هارو لت و پار کردن(نمیدونم درسته یا نه😂)جوری که اونا فقط تونستن بزور خودشونو نجات بدن و از اون جا فرار کنن بعد از اینکه لی شوان و دار و دستش دمشونو گزاشتن رو کولشون و در رفتن تهیونگ سریع رفت سمت ات بلندش کرد
–ات خوبی
من خوبم...د.دستت داره خون میاد
–چیزی نیست..ببخشید که نتونستم زود تر بیام*گریه*
ت.تو داری گریه میکنی*متعجب*
تهیونگ محکم ات رو بغل کرد و گریه میکرد که........
ادامه دارد........
چند دقیقه دیگه پارت بعدی رو هم میزارم😉
حمایت نمیکنید تازه چند نفر هم از دیروز آنفالوم کردن😢
- ۱۵.۲k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط