Part 4
Part 4
جیمین:خوب من اینجا یه سالن دارم که تیر اندازی میتونی انجام بدی تقریبا ۶۰۰ متره و سالن ورزش هم دارم سالن گیم هم جدا دارم سالن ورزش همهچی داره و اگر مربی واس رقص بخوای هم میتونم بیارم
ات:*با دهان باز مینگرد*
جیمین خندید که به خودم اومدم
جیمین:به چه تفنگ هایی بلدی کار کنی پدر توهم یه نوع مافیا به حساب میومد دیگه بایدم بلد باشی
ات:من با کلت ،اسنایپ حالا تفنگ های دیگه هم بلدم ولی اسمشون و یادم رفت
جیمین:اووو من میخوامت منحرف نشیا منظورم واس گروهم بود
خندیدم
ات:اوک
جیمین:بیا بریم سمت سالن تیر اندازی
ات:صبر کن لباسام رو عوض کنم
جیمین:بیرون منتظرتم راستی ات یه لباس دارک بپوش چون دو سه تا از دوستام اومدن
ات:اوک
رفتم لباسام رو عوض کردم رفتم در رو باز کردم جیمین دم در بود
جیمین:بریم؟
ات:بریم
رفتیم پایین دوستاش رو دیدم
ات:سلام
بچه ها:سلام
تهیونگ:جیمین معرفی نمیکنی؟
جیمین:خوب بچه ها این ات هست قراره منشی من بشه و خدمتکار شخصی منه اجازه ندارین بهش دستور بدین و با منم صمیمی صحبت میکنه و اومد که تیر اندازیش رو ببینیم و ات اینا تهیونگ کوک یونگی هستن سه نفر از دوستامن ۳ نفر دیگه نیومدن
ات تو ذهنش:*چرا حس میکنم اینا انقدر آشنا هستن من قبلا یه دوست پسر داشتم ولی بخاطر فراموشی که گرفتم اسمش و قیافش یادم رفت ولی یادمه مثل این گردنبند رو بهش دادم دقیقا همین* خوش بختم
بچه ها:همچنین
جیمین:خوب بچه ها بریم
رفتیم سمت سالن و بچه ها یه قسمت که صندلی بود نشستن
جیمین:چه تفنگی بهت بدم؟
ات:کلت بده بعدش اسنایپ بده
جیمین:اوکی فقط اول از فاصله ۳۰ متری بعدش ۱۰ متر همینطوری اضافه میشه
ات:۳۰ متر خیلی کمه ۶۰ متر
یونگی:متونی؟
ات:آره
جیمین:خوب باشه بزن به وسط
ات:اوک
نشونه گیری گرفتم و زدم از فاصله ۶۰ متری زدم دقیقا خورد وسط
ات:یسس
برگشتم دیدمشون همه دهنشون باز موند جیمین به خودش اومد و اسنایپ رو بهم داد اینو از فاصله ۱۰۰ متری زدم بازم خورد وسطش
دیگه دهنشون بیشتر از این باز نمیشد
همه دست زدن
همه:عالییی بوددددد
جیمین:تو تو تیم تفنگمون اضا فه شدی الان چن تاشون رو صدا میزنم بیان ببینم کدوم بهتره
جیمین رفت همه رو صدا زد البته کسایی که با تفنگ کار میکردن بعد از اینکه زدم فقط یه نفر از بین اینهمه تفنگش به هدف خورد اسمش جیسو بود *جیسو بلک پینک نیستااا*
جیمین:آفرین جیسو
جیسو:مرسی جیمین
جیمین:هزار بار گفتم منو جیمین صدا نکن یا رئیس پارک یا ارباب فهمیدی؟*داد*
جیسو:ب.بله ا.ارباب
جیمین:آفرین
همه خوش کنین تنها کسی که میتونه تو این جمع با من غیر رسمی حرف بزنه کیم ات هست باشه؟*داد*
همه:بله قربان
جیمین:حالا میتونین برین
همه رفتن بیرون جیسو یه تنه بهم زد و رفت
ات:زنیکه ایکبیری عنتر بزمجه فرانسوی آشغال
همه خندیدن
ات:جیمین چرا فقط من میتونم باهات غیر رسمی حرف بزنم و یه اتاق بزرگ داشته باشم؟
جیمین:چون ازت خوشم اومد
رهنم باز موند
ات:خب حالا من دارم میرم اتاقم با من کار ندارین؟
همه:نه برو
ات:بابای
همه:بابای
جیمین:راستی امروز شنبه هست الان هم دیگه باید بریم غذا بخوریم تو ساعت ۵ با من میای شرکت
ات:آهههههه گاااااددددد چراااااا
دوباره همه خندیدن
همینطوری نگاشون کردم
جیمیم:میتونی با دوستامم با فوش و صمیمی حرف بزنی
همینطوری کوک و تهیونگ و نگاه کردم
تهیونگ و کوک:هاااا نگا داره؟
ات:دیدن خر صفا داره بابای
سریع از اونجا در رفتم و...ادامه دارد
اسلاید دوم لباس ات
اسلاید سوم صورت ات
اسلاید چهارم خونه جیمین
لایک:۱۵ تا ۲۰
کامت ۳۰ تا ۴۰
دوستون دارم باباییی
جیمین:خوب من اینجا یه سالن دارم که تیر اندازی میتونی انجام بدی تقریبا ۶۰۰ متره و سالن ورزش هم دارم سالن گیم هم جدا دارم سالن ورزش همهچی داره و اگر مربی واس رقص بخوای هم میتونم بیارم
ات:*با دهان باز مینگرد*
جیمین خندید که به خودم اومدم
جیمین:به چه تفنگ هایی بلدی کار کنی پدر توهم یه نوع مافیا به حساب میومد دیگه بایدم بلد باشی
ات:من با کلت ،اسنایپ حالا تفنگ های دیگه هم بلدم ولی اسمشون و یادم رفت
جیمین:اووو من میخوامت منحرف نشیا منظورم واس گروهم بود
خندیدم
ات:اوک
جیمین:بیا بریم سمت سالن تیر اندازی
ات:صبر کن لباسام رو عوض کنم
جیمین:بیرون منتظرتم راستی ات یه لباس دارک بپوش چون دو سه تا از دوستام اومدن
ات:اوک
رفتم لباسام رو عوض کردم رفتم در رو باز کردم جیمین دم در بود
جیمین:بریم؟
ات:بریم
رفتیم پایین دوستاش رو دیدم
ات:سلام
بچه ها:سلام
تهیونگ:جیمین معرفی نمیکنی؟
جیمین:خوب بچه ها این ات هست قراره منشی من بشه و خدمتکار شخصی منه اجازه ندارین بهش دستور بدین و با منم صمیمی صحبت میکنه و اومد که تیر اندازیش رو ببینیم و ات اینا تهیونگ کوک یونگی هستن سه نفر از دوستامن ۳ نفر دیگه نیومدن
ات تو ذهنش:*چرا حس میکنم اینا انقدر آشنا هستن من قبلا یه دوست پسر داشتم ولی بخاطر فراموشی که گرفتم اسمش و قیافش یادم رفت ولی یادمه مثل این گردنبند رو بهش دادم دقیقا همین* خوش بختم
بچه ها:همچنین
جیمین:خوب بچه ها بریم
رفتیم سمت سالن و بچه ها یه قسمت که صندلی بود نشستن
جیمین:چه تفنگی بهت بدم؟
ات:کلت بده بعدش اسنایپ بده
جیمین:اوکی فقط اول از فاصله ۳۰ متری بعدش ۱۰ متر همینطوری اضافه میشه
ات:۳۰ متر خیلی کمه ۶۰ متر
یونگی:متونی؟
ات:آره
جیمین:خوب باشه بزن به وسط
ات:اوک
نشونه گیری گرفتم و زدم از فاصله ۶۰ متری زدم دقیقا خورد وسط
ات:یسس
برگشتم دیدمشون همه دهنشون باز موند جیمین به خودش اومد و اسنایپ رو بهم داد اینو از فاصله ۱۰۰ متری زدم بازم خورد وسطش
دیگه دهنشون بیشتر از این باز نمیشد
همه دست زدن
همه:عالییی بوددددد
جیمین:تو تو تیم تفنگمون اضا فه شدی الان چن تاشون رو صدا میزنم بیان ببینم کدوم بهتره
جیمین رفت همه رو صدا زد البته کسایی که با تفنگ کار میکردن بعد از اینکه زدم فقط یه نفر از بین اینهمه تفنگش به هدف خورد اسمش جیسو بود *جیسو بلک پینک نیستااا*
جیمین:آفرین جیسو
جیسو:مرسی جیمین
جیمین:هزار بار گفتم منو جیمین صدا نکن یا رئیس پارک یا ارباب فهمیدی؟*داد*
جیسو:ب.بله ا.ارباب
جیمین:آفرین
همه خوش کنین تنها کسی که میتونه تو این جمع با من غیر رسمی حرف بزنه کیم ات هست باشه؟*داد*
همه:بله قربان
جیمین:حالا میتونین برین
همه رفتن بیرون جیسو یه تنه بهم زد و رفت
ات:زنیکه ایکبیری عنتر بزمجه فرانسوی آشغال
همه خندیدن
ات:جیمین چرا فقط من میتونم باهات غیر رسمی حرف بزنم و یه اتاق بزرگ داشته باشم؟
جیمین:چون ازت خوشم اومد
رهنم باز موند
ات:خب حالا من دارم میرم اتاقم با من کار ندارین؟
همه:نه برو
ات:بابای
همه:بابای
جیمین:راستی امروز شنبه هست الان هم دیگه باید بریم غذا بخوریم تو ساعت ۵ با من میای شرکت
ات:آهههههه گاااااددددد چراااااا
دوباره همه خندیدن
همینطوری نگاشون کردم
جیمیم:میتونی با دوستامم با فوش و صمیمی حرف بزنی
همینطوری کوک و تهیونگ و نگاه کردم
تهیونگ و کوک:هاااا نگا داره؟
ات:دیدن خر صفا داره بابای
سریع از اونجا در رفتم و...ادامه دارد
اسلاید دوم لباس ات
اسلاید سوم صورت ات
اسلاید چهارم خونه جیمین
لایک:۱۵ تا ۲۰
کامت ۳۰ تا ۴۰
دوستون دارم باباییی
۱۲.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.